کیا داستان های قبلی رو خوندن و دوست داشتن؟ این یکی رو از دست ندیدن, کاملا فانتزی و دلبره یه فرشته نگهبان که عاشق یه شکارچی میشه و همه چی رو بهم میریزه , اصل داستان بر مبنای سریاله, اما سریالی که باید میدیدم نه اونی که ساختن ... 💙💚 بخشی از داستان: کس با دیدن چشمای دین که یکدفعه مثل چشمای شیطان سیاه شدن بخودش لرزید و چند قدم با وحشت عقب رفت +دین... چه بلایی سرت اومده... میتونست تاریکی مطلق رو تو وجودش حس کنه, میتونست ببینه دینی که عاشق و مواظبش بوده دیگه سقوط کرده و از دست رفته, دین در حالی با لبخند ترسناکی جلو میومد با چشمای سیاهش بهش زل زده بود -قراره روز های جدیدی رو باهم تجربه کنیم کس... من هنوز همونقدر عاشقتم... جلو رفت و کنار گوش کس که به آرومی میلرزید زمزمه کرد -ولی عشقم مثل خودم سیاه و تاریک شده... خنجرش رو بسرعت حرکت داد و زیر گلوی کس رو پاره کرد, در حالی گریس رو تا آخرین قطره هاش جمع میکرد با خنده پستی گفت -من به این قدرت مطلق نیاز دارم... من پادشاه جهنم میشم تا هیچ شیطانی بدون اجازه من کاری نکنه... +دین... نه... کس بسختی گفت و با بیحالی رو زمین افتاد, دین دستبندی که طلسم مخصوص فرشته ها رو داشت به دستاش بست تا مطمئن بشه فرشتش نمیتونه ازش فرار کنه... بخاطر مشکلات فیلتر شکن تو کانال ممکنه سریع آپ بشه .