ژان _ گالانتوس ها قشنگن مگه نه ییبو_ بله قشنگن ییبو در خاطراتش غرق شد مادرش همیشه میگفت باید شبیه گل های برفی باشد گل هایی که در یخبندان شکوفا می شوند ییبو_ فرمانده من نمیخوام به قصر برم ژان_ این دست من نیست به خواست توام نیست ییبو به رفتن ژان خیره شد باخود فکر کرد چه خوب میشد اگر میتوانست برای آخرین بار مقبره والدینش را ببیند ژانر :امگاورس _ ییژان _ اسمات _ تاریخی روزهای آپ : یک شنبه و پنج شنبه