"Fanfiction" دوسال بعد از جنگ، شکست دارک لرد بر هری پاتر موجب تغییر توی روند زندگیِ خیلی ها میشه. اما شادیِ پس از جنگ موندگار نیست. دارک لرد برمیگرده. و اینبار قدرتمندتر از قبل، کارت های رو نشده ی زیادی برای بازی توی دست داره. در این بین که همه مجبورن دوباره به پسر برگزیده و دوستانش تکیه کنن، دریکو مالفوی، پسری که حق انتخاب نداشت، شاهزاده ی پلاتینیِ اسلیترینی که درست وسط این دریای سیاه و نحس دست و پا میزنه، از خودش میپرسه "آیا پسر برگزیده میتونه به کمک اونها بیاد؟" دریکو منتظر نجات پیدا کردن نیست. اون دنبال یک قهرمان نیست. اما آیا اون به اندازه ی پسری که زنده موند قدرتشو داره؟ آیا این پسر هم میتونه زندگی و یک بار دیگه به دنیا برگردونه؟پسری که حق انتخاب نداشت حالا میتونه از خودش و جون عزیزاش محافظت کنه؟ _ تو منو یاد خودم میندازی. _ من هیچوقت ندیدم که تو تنها به نظر بیای. _ چون تو از تنهایی میترسی و من ازش لذت میبرم. در این بین دریکو مالفوی و هرماینی گرنجر طی یک اتفاق مجبور به زندگی باهم دیگه میشن. و این یک شروع برای ادامه ی چیزی ست، که سال ها پیش به وجود اومده. "میخوام اینو بدونی که هیچ هیولایی یه گوشه واینمیسته تا دست بقیه به پرنسسی که باید ازش مراقبت کنه، بخوره." "ᗪᖇᗩᗰIOᑎᗴ"All Rights Reserved