تیغِ تیزِ تنهایی گذرم را به خلوتِ آغوش تو انداخت؛
وجودم زیر آواره های درد خفته است
من غروبِ بی طلوعم
تو گرمای وجودِ من باش...
انزوا، تاریکی، ترس
عشق، انتقام، خیانت!
پس از همه ی اینها؛
فردا روز دیگری ست...
▫️𝑍𝑖𝑎𝑚 𝑆𝑡𝑜𝑟𝑦▫️
تَنِش .
کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد .
اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار ....
*******
"میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن"
دست زیر گلوم گذاشت
"تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش"
مسخ شدم
" یعنی چی ؟!"
گلومو کمی فشار داد
" یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه"
خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم
اتاقو ترک کرد .
***
روند اپ : نامشخص
فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه.
Happy end
Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst
Couple: vkook ،....secret ♡
Setayesh*
این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره
ولی ممنون که انتخوابش کردی