تو دنیایی که ظاهرا انسان ها و گرگ ها دارن با صلح در کنار هم زندگی میکنن کی خبر داشت که انسان ها چجوری گرگ هارو تحت کنترل خودشون نگه داشتن ؟؟ شاید چون از قدرتشون می ترسیدن؟؟ قطعا هیچ کس جز پادشاه هرکشور و آلفای اول پک هر کشور از این قضیه خبر نداشتن مگر اینکه توی گور زیر خروارها خاک خوابیده باشه و چی میشه اگه ادعی از گرگ های قدرتمند از سرتاسر دنیا درکنار هم جمع بشن تا دست به تغییر این وضع تاسف بار بزنن وسط این کشمکش ها چه بلایی سر آلفای قصه ما میاد ؟؟ قراره چه چیز هایی رو از دست بده و چه چیز هایی رو به دست بیاره ~◇~◇~◇~◇~◇~◇◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇~◇ کاپل : کریسهو ، چانکای ژانر : رمنس ، انگست ، سداند( شاید ) ، اسمات ( اگه بتونم اسمات نویس پیدا کنم :") اولین فیکم و خیلی عالی نیست ولی تمام تلاشمو میکنم♡