-فکر میکنی نمیتونستم بعدِ اون شب ولت کنم و وانمود کنم نشناختمت؟تو به من گره خوردی هری! مثلِ..مثلِ گره ی موهای موج دار و بلندی که داشتی.. +هری ای که تو میگی خیلی وقته نابود شده..این پسرِ روبروی تو فقط ی جسمِ خالی از روحه.. و این آخرین چیزی بود که بین اونا رد و بدل شد ،و اما آخرِ داستانشون؟..