|A.g.A.p.e|
  • Reads 3,982
  • Votes 1,333
  • Parts 21
  • Reads 3,982
  • Votes 1,333
  • Parts 21
Complete, First published Sep 01, 2021
.Ziam.Mayne.Spiritual.Fanfiction.

من یه کابوس گردم,
معبودِ عالم ترس!
شیطانی با چشمای آبی رنگ و تاریکی محض وجودش...
قراره کاری کنم تمام رویاگردها... 
تقاص پس بدن!
روح پاک و معصوم همشون رو میبلعم...

همشون...
بغیر از رویای دوست داشتنیم 
همشون بغیر از آرزوی شیرینم...!




.ففیک دارای محتوایست که شاید برای همه مناسب نباشد!.
|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|·|
#1_nightmare
#1_paranormal
#2_dream
#3_scifiction
All Rights Reserved
Sign up to add |A.g.A.p.e| to your library and receive updates
or
#3paranormal
Content Guidelines
You may also like
Part of he[Z.M] by Spzolfax
54 parts Ongoing
زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه اما موفق نشد و اولین قطره‌ی اشک زمانی از چشم‌هاش پایین افتاد که زین با بی‌رحمی بازوش رو از دست اون بیرون کشید. -قولی در کار نبود؛ همه‌ش بازی بود. با عصبانیت غرید و روش رو از اون برگردوند. -برو سراغ زندگیت! گفت و با اخم راه اومده رو برگشت و این لیام بود که با اشک به جای خالی اون چشم دوخت و به صدای بلند اون تو ذهنش گوش سپرد -فراموش نکن احساس من به تو واقعی ترین چیز تو این بازیه! از نظر تو شکست چیه؟! از دست دادنِ کسی؟! زمین خوردن تو راه موفقیت؟! نمیدونم.. اما از نظرِ اون.. شکست تنها و تنها رفتنش بود.. همین! رفتنی که اتفاق افتاد نه تنها قلبِ اون رو.. بلکه قلب هر دوی اون ها رو اسیر خودش کرد و حالا.. اینجا.. دقیقا کنارِ میدانِ ساعت.. دیگه چشم های اون پسر نمیخندید و این.. عمق فاجعه بود! فاجعه ای که ناخواسته رخ داده بود و اون رو کشته بود.. اما باید پا پس می‌کشید؟ Start: 5 January 2020
You may also like
Slide 1 of 7
Part of he[Z.M] cover
" Devil " [ S2 Uncomplete] cover
ฯMaRsHmaLLow wiTh CoFFee cover
ICE S1 (bjyx)✔ cover
𝑬𝒖𝒑𝒉𝒐𝒓𝒊𝒂 cover
Suddenly You ! cover
تنهاترین ســـردار | امام‌حسـ💚ــن‌مجتــبیٰ«ع» cover

Part of he[Z.M]

54 parts Ongoing

زین نفس عمیقی کشید و دستش رو تو جیب کتش فرو برد. -دیگه نمی‌خوامت؛ خسته کننده شدی! با نیشخند غلیظی گفت و نفهمید لحن سردش باعث یخ بستن قلب اون شد. اون هم نمی‌خواست اما.. مجبور بود! لیام به سمتش دوید و محکم بازوی اون رو بین ناخن‌هاش گرفت. -تو بهم.. تو بهم قول داده بودی زی تند تند پلک می‌زد تا از ریزش اشک‌هاش جلوگیری کنه اما موفق نشد و اولین قطره‌ی اشک زمانی از چشم‌هاش پایین افتاد که زین با بی‌رحمی بازوش رو از دست اون بیرون کشید. -قولی در کار نبود؛ همه‌ش بازی بود. با عصبانیت غرید و روش رو از اون برگردوند. -برو سراغ زندگیت! گفت و با اخم راه اومده رو برگشت و این لیام بود که با اشک به جای خالی اون چشم دوخت و به صدای بلند اون تو ذهنش گوش سپرد -فراموش نکن احساس من به تو واقعی ترین چیز تو این بازیه! از نظر تو شکست چیه؟! از دست دادنِ کسی؟! زمین خوردن تو راه موفقیت؟! نمیدونم.. اما از نظرِ اون.. شکست تنها و تنها رفتنش بود.. همین! رفتنی که اتفاق افتاد نه تنها قلبِ اون رو.. بلکه قلب هر دوی اون ها رو اسیر خودش کرد و حالا.. اینجا.. دقیقا کنارِ میدانِ ساعت.. دیگه چشم های اون پسر نمیخندید و این.. عمق فاجعه بود! فاجعه ای که ناخواسته رخ داده بود و اون رو کشته بود.. اما باید پا پس می‌کشید؟ Start: 5 January 2020