Mr. Nurse
  • Membaca 2,824
  • Suara 563
  • Bagian 7
  • Membaca 2,824
  • Suara 563
  • Bagian 7
Lengkap, Awal publikasi Sep 07, 2021
مینی فیک "آقای پرستار"👨‍⚕️

[درباره‌ی پسریه که از بچگی توی یه گروه مافیایی بوده که از راه کشتن دیگران پول به دست میارن. بیشتر از هرچیزی تو دنیا کارشو دوست داره و نمیخواد رئیسشو ناامید کنه.رئیسی که باعث شده تا الان زنده بمونه و زندگی کنه.
دراین بین وقتی میخواد سراغ یکی از آدرس هایی که بهش میدن بره تا کارشو بسازه،تصادف میکنه و...]
کاپل:تهگیو
ژانر:رومنس،سد اند،تراژدی،مافیا،فلاف

وضعیت:کامل شده
Seluruh Hak Cipta Dilindungi Undang-Undang
Daftar untuk menambahkan Mr. Nurse ke perpustakaan Anda dan menerima pembaruan
or
#64غمگین
Panduan Muatan
anda mungkin juga menyukai
• Unit ⓻⓷⓵ oleh twomoons_story
8 Bagian Sedang dalam proses
• مینی فیک : واحد 731 •کاپل : سهبک • کایلو • شیوهان(فرند) • ژانْر : رومنس • تاریخی (جنگ جهانی دوم) • انگست • تراژدی • ترسناک ═════════════════════════ در تاریخ 1943 بکهیون وارد واحد 731 میشه، واحد 731 یک آوردگاه کار مثل هولوکاست یا آشویتس نیست که کار ،زندگیتو نجات بده اینجا همه زندایان مساوین و برای مرگ به اینجا آورده میشوند. واحد 731 واحدی برای آزمایش های غیرانسانی روی انسان هاست.چیزی که شیرو ایشی(پزشک و میکروب شناس ژاپنی) سعی در کشفش داره ،فهمیدن توانایی بدن در چگونگی حفظ بقاست. داستان حول محور یک ساختمون نو ساز در حومه شهر "هاربین" در چین به نام واحد 731 اتفاق می افته. وقتی پسری همراه با برادرش به اونجا میاد و دانشجوی پزشکی به نام سهون که سعی داره خلاف قوانین اون دو رو زنده نگه داره .همه اینها توسط لوهان و دوستش شیومین توی زیر زمین یک ساختمون سه طبقه در حالی که به یک شیشه پر از فرمالین و قلب یک پسربچه نگاه میکنند،بازگو میشه. داستان پر از شکنجه های واقعی هست که می‌تونه هم چندش آور هم ترسناک باشه ، پس اگه خوشتون نمیاد نخونیدش و گوشزد منو قبل اینکه دیر بشه ،یادتون نره.
anda mungkin juga menyukai
Slide 1 of 10
No bisou (Yeonbin)  cover
Hyunlix. cover
• Unit ⓻⓷⓵ cover
My pink boy [ Yoonmin ] cover
All of my heart is yours cover
still with you  cover
«𝐍𝐎𝐕𝐄𝐋𝐈𝐒𝐓|ناولیست✔» cover
𝐍𝐮𝐦𝐛 cover
seven⁷ cover
Th£ G¡rls S3X T0y  cover

No bisou (Yeonbin)

5 Bagian Lengkap

بوسیدن، مرزی ممنوعه شده بود. خیلی ها حسرت یک بار چشیدنش رو به جهنم میبردند. فقط عده‌ی کمی قادر بودند تا نرمی لب های شخص دیگری رو حس کنند و مابقی از این لطفاتِ بهاری بهره‌ای نمیبرند. توی دنیای ما ترسِ پرت شدن از پرتگاه ممنوعه‌ها، به شکل دیوانه واری رخنه کرده بود. ترسی که تمام زندگیت رو به پایین صخره پرتاب میکرد. پس قوانین وضع شدند. بوسیدن برای عموم مردم قدغن شد تا توی لجن زاری از بدشانسی زندگی نکنند. این طوری به نفع همه بود. اما داستان ما از همین لجن زارِ ارزوها شروع شد.