metanoia: (n.) the journey of changing one's mind, heart, self or way of life. اگر کنارم باشی، نور میتابه به پنجره و باریکهش میشینه به چشمهای جفتمون؛ آسمون آبی تر میشه و کبوترها به جای پرواز، به سمت ابدیت میرقصن. حال درختهای کاج، گلهای بامبو، بوته های توتفرنگی، میشه غیرقابل توصیف ترین حال ممکن. کنارِ تو، من میشم رنگِ زردِ جعبهی مدادرنگی. میشم یه موزیک ملایم، یه مزرعه پر از گل آفتابگردون و زنبق بنفش. میشم یه نوشیدنی خنک و شیرین، میشم کلوچهی شکلاتیِ موردعلاقهت. میشم دختری که لبخند زدن رو بلده و هیچ چیزی براش فاجعه نیست. از خندهی تو میخندم و تو هم از خندهی من. صدای خنده هامون تا آسمون میره. کنارم میمونی، مگه نه؟All Rights Reserved