بگذار بشنوم شلوغی مغزت را
رها کن کلاف کلمات نگفته را
گله کن از زخم های این مردم
نجوا کن از درد های قلبت
من اینجام تا بشنوم
بنویس برایم از راز زندگیت
این کتاب متعلق به توست
رودخانه ای آرام که دو سرزمین و از هم جدا کرده و به عبارت دیگر مرز بین دو سر زمین است.
سرزمین پری ها
و
سرزمین هایبرید ها
این سرزمین ها در گذشته های دور سر مشکلاتی با هم دشمن شدن و صلح و آرامش ازشون گرفته شد تا 20 سال پیش،وقتی جانشین دو سرزمین بر تخت پادشاهی نشستند اولین کاری که کردن صلح بود، در صورتی که هیچکدوم به خاک اون یکی تجاوز نکنه و این قانون تا امروزه ادامه داشته و هیچکس از اون طرف رودخانه خبر نداره،ولی...
چه اتفاقی رخ میدهد اگر دو شاهزاده ی شیطون دو سرزمین با بیخبری از این دستورات سرپیچی کنند فقط برای رسیدن به منبع آن بوی خوشایند و زمانی که دارند با کنجکاوی لب رودخانه به دنبال آن بو میگردند یکدیگر را ملاقات کنند..
یکی از آنها با سیمایی خیره کننده و بال هایی به زیباییه الماس و موهایی به رنگ نقره ای که یکی از زیبا ترین و کم یاب ترین نوع پری در سرزمین پری هاست.
دیگری...
به شکل حیوان درونش،گرگی با جثه ی بزرگ، خیره کننده، با ابهت و نیرومند،دارای خز هایی به رنگ سیاهیه شب که به زیبایی در نسیم کنار رودخانه به رقص در میآیند،و البته چشم هایی مسحور کننده به رنگ یخ که هرفردی آن را از نزدیک ببیند متوجه خاص بودن اون گرگ میشود.🧚🏼♂️✨️