[completed]
'من نمیخوام این اعتیاد مرگبار رو ترک کنم...
من نمیخوام خودم رو از گرداب عمیق اسرار تیرهام بالا بکشم؛
اما تو مخدر خماری و مسکن دردهام باش
تو گرمای استخونهای یخ زدهام باش
تو نور قلب تاریکم باش... '
_ نشستم کنار پنجره، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..
+ بعدش رفتی دنبالش؟
_ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..
+ بعدش چی؟ رفتی دنبالش؟
_ نه رفتم همه وسایلش رو جمع کردم که یادگاری ازش نمونه...
+ انداختی دور؟؟
_ نه، گذاشتم تو انبار..
+ ب اید از شرشون خلاص میشدی...
_ دیوونه شدی احمق؟ شاید برگرده!