به نظرش مامان داشتن تجربه ی جالبی بود اما مادرِ دیگری رو نمی خواست . یک مامان که تنها برای خودش باشه نه کسی که به اجبار با فرد دیگری تقسیمش کنه ! مخصوصا کله هویجیِ نُنُر و بچه ننه که یک لحظه هم از کنار مادرش جُم نمی خورد و مثل کَنه همه جا همراه زن بود . اصلا مادرِ دیگری که برای فرزندِ دیگری ، مادر نمیشد . از نظرش هر کسی باید یک مادر مختص خودش داشته باشه ، مثل مسواک که وسیله ای اختصاصی بود . اینجوری محبتش رو تمام و کمال برای خودش داشت ! همونطوری که حاضر نمیشد پدرش رو با کسی تقسیم کنه !
1 part