یک نظر حتا در محافل چپ در کشورهای پیشرفته سرمایهداری وجود دارد که [میگوید] امپریالیسم یک مقوله نظری است که در عصر جهانیسازی اهمیت خود را از دست داده است. در یک سو، بورژوازی کلان در کشورهای جهان سوم مانند هند، خود چنان در پروژه «جهانیساری» ادغام شده است که امروزه تضادهای آنها با سرمایه متروپل بسیار کمرنگتر از چیزی است که در گذشته بود؛ به عنوان مثال، در دوره بلافاصله پس از استعمارزدایی، بورژوازی جهان سوم بازار داخلی را از طريق موانع حمایتی در مقابل کالاهای متروپل بسته و اقتصادهای خود را از در مقابل ورود سرمایه مالی بینالمللی عایقبندی کرده بود؛ اما امروزه آنها با خوشحالی سیاستهای نولیبرالی را دنبال میکنند. در سوی دیگر، کارگران در کشورهای سرمایهداری پیشرفته اکنون به همان تنگناهای کارگران در کشورهای جهان سوم رانده میشوند، در این کشورها افزایش در بهرهوری کار، برخلاف گذشته، با هیچ افزایشی در دستمزدهای واقعی برای کارگران برابر نیست: به عنوان مثال، ژوزف استیگلیز تخمین میزند که نرخ دستمزد واقعی کارگر مرد آمریکایی عادی امروزه بیش از سال ١۹۶۸ نیست، و احتمالاً قدری کمتر است.