هیچوقت توی این بیست و هفت سال احساس تعلق و وابستگی عمیقی به چیزی یا کسی حس نکرده بود. از گیر افتادن متنفر بود. همیشه رها زندگی کرده بود و تمام ترسش وابستگی و از دست دادن آزادیش بود. اما جان تمام این رهایی رو ازش گرفته بود حس میکرد کل قلبش رو به چشم های زیبای اون مرد زنجیر کردن و هیچ راه فراری وجود نداره. و ییبو به طرز عجیبی هیچ مشکلی با این اسارت شیرین نداشت... Channel: Theuntamedtweets oneshot (yizhan) Yibo Top Romance, fluff, smutAll Rights Reserved