𝑶𝒏𝒆 𝑺𝒉𝒐𝒕 |(L.S)(Z.M)
  • Reads 2,489
  • Votes 236
  • Parts 6
  • Reads 2,489
  • Votes 236
  • Parts 6
Ongoing, First published Oct 19, 2021
[مجموعه وانشات از لری و زیام🍀]

هپی و سد اند بودنشون پایین هرچپتر نوشته میشه و به مرور بازم وانشات اضافه میشه.

اولین قلمم نیست ولی اولین کارم تو واتپده🌻

امیدوارم لذت ببرید و حمایت کنید🧚🏻‍♀️
All Rights Reserved
Sign up to add 𝑶𝒏𝒆 𝑺𝒉𝒐𝒕 |(L.S)(Z.M) to your library and receive updates
or
#91shortstory
Content Guidelines
You may also like
Eternal meeting  by Hyunlix_Ir
46 parts Ongoing
عشق واژه غریبیست برای تعریف احساس من به تو.. تو معبد پرستش بودی و من تنها عبدی که چگونه پرستیدن تو را، بلد بود! "تو دقیقا فرق بین زنده بودن و زندگی کردنم بودی و حالا که کنارم نیستی دیگه نمیدونم دارم چیکار میکنم!" "دوست داشتنت دردناکه، و من عاشق این درد شدم!" . . جوانی از جنس رز سیاه که دلدادگیش برای معشوق را خوب بلد بود.. پیوندی نانوشته بین قلب هایی در دورترین فاصله! مردی که برای تمام عمر جسم و روحش با درد عجین شده بود و این بین در پساتوی خیابان های سرد و خیس خورده پاریس دنبال عشقی گمشده و قدیمی میگشت.. . . . پسرک شرقی ای که تک به تک مویرگ هایش در عوض خون، غم رو پمپاژ میکردن.. قلب از دست رفته اش در پی جستجوی زندگی ای بود که هرگز نصیبش نشد! رویاهای از دست رفته اش، به تلخی قهوه ای فرانسوی در کافه موسیو پیری بود که سال ها به مکان امنش تبدیل شده بود.. آیا در این بین لی فلیکس می توانست عاشقی کردن را به سبک مردش بیاموزد و با آسودگی آن را بیان کند یا در نهایت هوانگ هیونجین در این جاده تاریک و طولانی به تنهایی قدم میزد؟ ~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~ کاپل: هیونلیکس، ویکوک، مینسونگ ژانر: درام روانشناختی -رمانس -تراژدی-مافیا-پلیسی آپ: جمعه ها ساعت نه شب رایتر: ملیکس
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠 by Sarculine_LA
22 parts Ongoing
جونگکوک فقط با جمله‌ی "باهاش‌ازدواج‌کن‌عاشقش‌میشی" تن به ازدواج با کیم تهیونگ میلیاردر داده بود.. و خب درست بود، اون عاشق تهیونگ شد.. اما آیا این برای تهیونگ هم صدق می‌کرد؟ قطعا نه!! اما درست زمانی که همه چیز داشت خراب میشد زندگیشون بشدت تغییر کرد... شاید یک اتفاق بد بود اما با یک پایان خوب؟! شاید... ــــــــــــــــ برشی از داستان: -اون موقعی که منو زدی منم میتونستم بزنم، منم میتونستم از خودم دفاع کنم.. من آدم ضعیفی نیستم اما عشقت... تهیونگ عشقت زندگیمو خراب کرده.. عشق یک طرفه ای که داره مثل خُره کل وجودمو میخوره،اما تهیونگ.. تو هیچوقت قدرت عشق رو نفهمیدی..! ـــــــــــــــــــ -میتونی بکشیش.. دیگه برام اهمیتی نداره پدر.. من هیچوقت به دست و پات نمیوفتم بخاطر کسی که هیچوقت دوستش نداشتم! ـــــــــــــــ -قبل اینکه پامون به اینجا باز بشه حتی فکرشم نمی‌کردم که با دیدنت انقدر قلبم به تپش بیوفته... ـــــــــــــــ -هنوزم میخوای طلاق بگیری؟! name:darkness Couple: Vkook Couple Sub: Yoonmin, Minsong Genre: Romance, Fantasy, Sad, Social Life, Happy end the Writer: Lara start: 1403/8/15 end:.. #vkook #Yoonmin #romance
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) by Dreamer066
25 parts Ongoing
عشق مثل لیسیدن عسل از لبه‌ی تیغ میمونه. مخصوصا اگه در دنیای مافیا متولد شده باشی... 🔞SEXUAL CONTENT تالیا بیانچی پرنسس مافیای ایتالیایی، وقتی برای اولین بار به آسایشگاه فرستاده شد فقط یک چیز رو میدونست: جهان مافیا با زن‌ها مهربان نیست. امید تنها چیزیه که موفق شده تالیا رو حتی با گذشت ده سال در آسایشگاه سنت ماریو زنده نگه داره. امید به اینکه روزی پدرش برگرده و اون رو با خودش به خونه برگردونه. اما سرنوشت بارها ثابت کرده همه چیزهای "سیاه و سفید" پشت پرده‌ای از دروغ‌های هفت رنگ پنهان شدن... تالیا همیشه میدونست پدرش میتونه چقدر بیرحم باشه اما هیچوقت انتظار نداشت که اون رو به ترسناک ترین مرد غرب واگذار کنه. رئیس آینده مافیای کوزا نوسترا. مارکو رومانو. یک قاتل خونسرد... زیبا و خبیث. مردی که سال‌هاست انسانیت رو درونش کشته، روحش رو در سکنه‌های تاریک گذشتش رها کرده. چطور ممکنه قلب مُرده‌ای که چیزی بجز خشم و نفرت درونش جریان نداره، قادر به عشق ورزیدن باشه؟ این همون کاریه که فقط تالیا میتونست ممکن‌اش کنه و باعث بشه مارکو اون کلمات ممنوعه و خطرناک رو به زبون بیاره: " من آدم‌های دیگه رو برای کوزا نوسترا میکشم اما برای تو گلوله میخورم، خونریزی میکنم و میمیرم. تو مال منی و تا آخرین نفس ازت محافظت میکنم."
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK by thshsam
39 parts Ongoing
couple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی میکرد سر یک لج و لجبازی جونگ کوک الفای خون خالصو مارک میکنه البته شاید فقط یک لج و لج بازی ساده درمیون نبود تهیونگ قدمی به عقب برمی‌دارد، انگار که تازه هوا برایش سنگین شده. چشمان نقره‌ای‌اش روی گوشی توی دست جونگ کوک ثابت می‌ماند، پیام هنوز روی صفحه روشن است: "محل اختفاشو پیدا کردم. امشب کارشو تموم می‌کنیم." نفسش را بیرون می‌دهد، اما این‌بار نه از آرامش، بلکه از خنجری که توی قلبش فرو رفته. نگاهش را بالا می‌آورد و به کوک خیره می‌شود. "پس این بودی تو؟ شکارچی؟" جونگ کوک هیچ‌چیز نمی‌گوید. نمی‌تواند. فقط دهانش باز و بسته می‌شود، انگار که دنبال کلمه‌ای برای نجات خودش باشد. تهیونگ پوزخند می‌زند. "لعنتی... می‌دونی خنده‌دار چیه؟ یه جایی تو این بازی لعنتی، واقعا فکر کردم شاید... شاید واقعیه." صدایش آرام است، ولی توی هر کلمه‌اش یک دنیا شکسته‌شدن موج می‌زند. جونگ کوک یک قدم جلو می‌آید. "اجازه بده توضیح بدم، این اون چیزی نیست که فکر می‌کنی."
You may also like
Slide 1 of 10
Eternal meeting  cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤��𝙤𝙠 cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
Mad wolf | kookv cover
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) cover
Sweet Gambling💲 cover
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK cover
mi.. sin♡[Kookv]  cover

Eternal meeting

46 parts Ongoing

عشق واژه غریبیست برای تعریف احساس من به تو.. تو معبد پرستش بودی و من تنها عبدی که چگونه پرستیدن تو را، بلد بود! "تو دقیقا فرق بین زنده بودن و زندگی کردنم بودی و حالا که کنارم نیستی دیگه نمیدونم دارم چیکار میکنم!" "دوست داشتنت دردناکه، و من عاشق این درد شدم!" . . جوانی از جنس رز سیاه که دلدادگیش برای معشوق را خوب بلد بود.. پیوندی نانوشته بین قلب هایی در دورترین فاصله! مردی که برای تمام عمر جسم و روحش با درد عجین شده بود و این بین در پساتوی خیابان های سرد و خیس خورده پاریس دنبال عشقی گمشده و قدیمی میگشت.. . . . پسرک شرقی ای که تک به تک مویرگ هایش در عوض خون، غم رو پمپاژ میکردن.. قلب از دست رفته اش در پی جستجوی زندگی ای بود که هرگز نصیبش نشد! رویاهای از دست رفته اش، به تلخی قهوه ای فرانسوی در کافه موسیو پیری بود که سال ها به مکان امنش تبدیل شده بود.. آیا در این بین لی فلیکس می توانست عاشقی کردن را به سبک مردش بیاموزد و با آسودگی آن را بیان کند یا در نهایت هوانگ هیونجین در این جاده تاریک و طولانی به تنهایی قدم میزد؟ ~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~ ~~~~~~~~~~~~ کاپل: هیونلیکس، ویکوک، مینسونگ ژانر: درام روانشناختی -رمانس -تراژدی-مافیا-پلیسی آپ: جمعه ها ساعت نه شب رایتر: ملیکس