i want to hear your voice
  • Reads 17,080
  • Votes 3,786
  • Parts 35
  • Reads 17,080
  • Votes 3,786
  • Parts 35
Ongoing, First published Oct 23, 2021
🥇 1 in angst 
کاپل : چانبک ، هونهان

خلاصه : 

پارک چانیول پسر وزیر کره تظاهر میکنه که عاشق بیون بکهیون شده . بکهیون پسری معمولی و کم شنواست که چانیول رو باور میکنه و عاشقش میشه اما دنیا بهش اجازه نمیده که طعم شیرین خوشبختی رو حس کنه !

برشی از فیک :

{  _ تو میگی حاضری برای عشق بمیری . اما نه چیزی راجب مردن میدونی و نه چیزی راجب عشق ! من بارها برات مردم چانیول ... هربار که تحقیرم کردی مردم ! هربار که جلوی من اون دخترو میبوسیدی میمردم ! میفهمی چی میگم چان ؟ من هزاران بار برات مردم! 

                              ________________

چان بی صدا نگاهش میکرد و چیزی نمیگفت . نگاه بک تیره شد و شونه ی چان رو ول کرد و ازش فاصله گرفت.
دستشو به گوشاش رسوند و سرشو انداخت پایین : 

_ بخاطر اینا داری بهم ترحم میکنی ؟  }

ژانر :انگست ،اسمات، رمنس ، هیجانی
All Rights Reserved
Sign up to add i want to hear your voice to your library and receive updates
or
#6چانبک
Content Guidelines
You may also like
PRISONER IN EDEN [زندانیِ بهشت] by inmooniam_
28 parts Complete
کاپل اصلی : چانسو کاپل فرعی: هونهو ژانر : رومنس ، ماجرایی، جنایی ، اسمات (فصل دومش رو میتونین با عنوان "زندانی عشق" از صفحه‌ی خودم پیدا کنین ) مقدمه: گاهی با خودم میگم که ای کاش هیچ وقت حقیقت رو نمیفهمیدم هیچ وقت از دروغین بودن همه چیز خبردار نمیشدم و هیچ وقت از اون بهشت زیبا اما کذایی ای که برام ساختی بیرون نمی اومدم... بهشتی که تک به تک لحظه هام رو با تو داخلش زندگی کردم... میوه ی شیرین بوسه هات رو چشیدم... و نوازش های لطیف تر از لمس گلبرگ ات رو رو نقطه به نقطه‌ی وجودم تجربه کردم... من و تو دو موجود تنها بودیم در بهشتی خیالی و دروغی که اسمش رو عشق گذاشته بودیم... اما من از نسل همون آدمیم که به قیمت چشیدن یک سیب ، از بهشت خودش طرد شد. با این تفاوت که من هیچ وقت نمیخواستم "سیب ممنوعه ی حقیقت" رو بچشم. و حتی بعد از چشیدنش، از بهشتم طرد نشدم . بلکه خودم ترکش کردم ...! چون با وجود تمام اون لحظه های رویایی و زیبایی که اونجا داشتیم هیچ چیزی نمیتونست این حقیقت که من توی اون بهشت فقط یه زندانی بودم رو تغییر بده ...!
" Agreement " [Complete] by RayPer_Fic
28 parts Complete
¬‌ قرارداد _ کامل شده ¬‌کاپل: هونهان •¬‌ژانر: درام | انگست | زندگی روزمره •¬‌خلاصه لوهان : اون بی نقصه ... یه شاهزاده کامل ... کسی که می تونه با یه نگاهش قلبت رو به لرزش در بیاره ... قلب منم لرزوند با لبخندش ... لبخندی که مثل وزش باد خنک زمستون می مونه... باعث شد سقوط کنم و عاشقش بشم جوری که حتی تصوری ازش توی دنیای من نبود. من توی دنیای خودم بودم، تنها و راضی. اون کسی بود که مرزها رو شکست. آهسته آهسته وزید و قبل از اینکه بفهمم وارد قلبم شد. من عاشقش شدم. حس خوبی بود که لبخند هاش رو داشته باشه توجه اش رو داشته باشم ولی یه چیزهایی هست که دست خودت نیست. همونطور که عاشق شدنم دست خودم نبود رسیدن به این عشق هم دست خودم نبود. من می خواستمش برای داشتنش تلاش کردم اما هربار انگار سخت و سخت تر میشد. من با قلبم چه میکردم؟ قلبی که با هر تپش اون رو ازم می خواست؟ چاره ای نداشتم هیچ راهی به این عشق ندارم جز این قرارداد ... قراردادی که در ظاهر ساده است. فقط یک امضا بود قراردادی که می تونه شروع و پایان عشق من باشه. این قرارداد می تونه آخرین امید من باشه؟ می تونه کاری کنه به دستش بیارم؟ سهون : چشم باز کردم و یکباره دیدمش. حتی از دیدنش شوکه شدم. می دونستم همیشه بوده ولی چرا هیچ وقت ندیدمش؟ همیشه بود و هرگز دیده نشد... شاید فقط من ندیدمش. م
You may also like
Slide 1 of 10
اردیبهشتِ سوخته. cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
🏰YEOL KINGDOM🏰 cover
𝑭𝒊𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 ➪ Revenir-----Chanbaek Virsion cover
4427 cover
I Love You cover
" Seven Years Of Love You Owe Me " [Complete] cover
City Of Angels cover
PRISONER IN EDEN [زندانیِ بهشت] cover
" Agreement " [Complete] cover

اردیبهشتِ سوخته.

7 parts Complete

[کامل شده] "اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۶ زمانی بود که لای کتاب جلد سفیدش یک عکس سیاه و سفید نگه میداشت" خلاصه ی کتاب: دو دوست قدیمی، یکی با سری پر از سودا و دیگری با قلبی پر از عشق به هنر. اتفاقات دست به دست هم میدن، کوچه های خاکی و رنگ‌پریده ی اصفهان شاهد ذره های فیروزه ای رنگ احساسات اون دو نفرن. اما پایان داستان به چه رنگی رغم میخوره؟ [فنفیکشن نیست. محل وقوع: ایران دهه ی پنجاه شمسی]