𝐋𝐢𝐥𝐢[𝒔𝒐𝒑𝒆]
  • Reads 22,955
  • Votes 3,850
  • Parts 10
  • Reads 22,955
  • Votes 3,850
  • Parts 10
Complete, First published Oct 25, 2021
[مینی فیک|نوشتم تموم شده]⌁ ꞌꞋꞌ  ໋.ˑ ִ

𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝖫𝗂𝗅𝗂᭥🌼
 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿, 𝖮𝗆𝖾𝗀𝖺𝗏𝖾𝗋𝗌, 𝖬𝗉𝗋𝖾𝗀, 𝖲𝗆𝗎𝗍 
 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝖲𝗈𝗉𝖾🎁๑
 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: ⩩𝖢𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐋𝐢𝐥𝐢[𝒔𝒐𝒑𝒆] to your library and receive updates
or
#58omegaverse
Content Guidelines
You may also like
 𝔓𝔲𝔯𝔢 by StheCherry
57 parts Complete
Pure [ Mpreg ] ▪Yoonmin ▪Kookv بخشی از فیک: جیمین: اون ... اون قضیه یه اجبار بود! من به محض اینکه بتونم کمکت رو جبران میکنم تا برای همیشه کارمون باهم دیگه تموم بشه تو هم مجبور نباشی هرزه ای مثل منو ببینی! مرد خنده ی مستی سر داد ، طوری که صدای خنده هاش لرز ترسی به جون پسر می انداخت، آروم سمتش قدم برداشت و جلوی اون ایستاد ، سایه ی مرد روی سرش افتاده بود انگار اون مانع تموم نوری بود که بهش میخورد و زندگیش رو تاریک میکرد... جیمین نگاهش رو به کف خونه انداخت و اخم ظریفی کرد تا ترسش رو از اون مرد پنهان کنه ، اون تونسته بود از گذشته ی تاریکش فرار کنه ... اما حالا انگار سرنوشت نمیخواست اون آینده ی روشنی داشته باشه. یونگی: تو به من چیزی بدهکار نیستی هرزه کوچولو... صدای ضخیم شده ی مرد که باعثش الکل بود با بوی تند نفس های اون به بینیش میخورد. یونگی: ولی یه سری چیزا هست که نمیذاره به این راحتیا دست از سرت بردارم... دستش رو جلو برد و با تیکه ای موهای نرم و رنگ شده ی اون پسر بازی کرد یونگی : هرچقدر بخوای میتونی از دستم فرار کنی ، هر چقدر بخوای جیمین! ولی ... پوزخندی وسط حرفاش زد اون همیشه مطمئن میشد که در مقابله باهاش از تحقیر آمیز ترین لحنش استفاده کنه و همین جیمین رو عذاب میداد. یونگی :... ولی تو نمیتونی از چیزی که درست پشت سرته فرار کنی..
Shine in the dark by haniehislamy
37 parts Ongoing
کاپل : yoonmin _ Kookv , Vkook _ ? ژانر : 1 : فول تخیلی ، امگاورس ، سلطنتی ، انمیز تو لاورز ، اسمات 2 : تراژدی ، انگست ، دارک رمنس 3 : سفر در زمان ، رمنس ، هپی اند (همراه با تصویر) از دستش ندید که خاص ترین فیکه ! 🌓 در سرزمین پارادایس ، همه با یکی از نژاد های شش گانه متولد میشدند.... آب... آتش... باد.... خاک.... نور... و تاریکی ! چی میشه اگه پادشاه جونگکوک ، آلفای اصیلی که پرقدرت ترین نژاد یعنی نور رو داره برای به دنیا آوردنِ ناجیِ سرزمین ، دنبال جفت حقیقیش بگرده؟ و چی میشه اگه جفت حقیقیش ، تهیونگ باشه؟ یه آلفای اصیل از نژاد تاریکی.... درست نقطه ی منفورِ مقابلش ! **** _ ازت متنفرم... _ همچنین! و لحظه ی بعد ، لبهاشون روی هم کوبیده شد.‌‌... ****** قلبی که هیچ وقت نمی‌تپید ، حالا ضربان داشت..... دیدنِ اُمگایی که شورِ زندگی از وجودِ درخشانش میبارید ، یخِ قلبِ پادشاه مین ، بیرحم ترین پادشاهِ تاریخ رو شکسته بود ! _بعد از دیدنِ انعکاس ماه توی چشمهات ، قلب مُرده ی من لرزید....حالا دیگه اون قدرتم نیست.... بزرگترین نقطه ضعفمه.... ! لطفاً ازم نترس پرنس.... من هیولا نیستم ! ****** سوال اینجاست‌‌.... ناجیِ پارادایس کی میتونه باشه ؟؟ ****** قسمت اول : درخشش ... اینجا بهشتِ منه ! قسمت دوم : تاریکی... منو از این جهنم نجات بده ! قسمت سوم : .....؟ [توی این فیک همه چیز میدرخش
My everything ♥ by kook_Naghme_kook
6 parts Complete
ژانر : عاشقانه . اسمات . خوناشام . خشن . ماجراجویی کاپل : ویکوک . یونمین وضعیت : در حال آپ خلاصه: ( جونگ کوک پسر بچه ای معمولی که به خوناشام ها علاقه داره و با دوستاش میخواد به گردش بره . چی ميشه اگه کوک باخوندن یه کتاب سرنوشتش تغییر کنه اگه دوستاش اونو تنها بزارن اگه نویسنده کتاب زندگی جئون جونگ کوک یه خوناشام باشه اگه اون خوناشام کسی نباشه جز کیم تهیونگ.) [ هی یونگیا..اسم جانگکوک..از توی مخاطب هام پاک شده!! تعجب یونگی بیشتر شد که جیمین گفت*یعن..یعنی اون و خانوادش نابود.شدن..و همه خاطرات اونا..از ذهن مردم..پاک شده؟؟! اشکای جیمین جاری شدن و روی زمین افتاد *یعنی..فقط ما اونو..به یاد داریم؟!..مایی که خودمون..باعث مرگش شدیم؟!!] [ کوک با تعجب نگاهش کرد که تهیونگ ادامه داد -مثلا..شنبه ها بهتره که تا حد مرگ بترسونمت.. یکشنبه ها بهت تجاوز میکنم.. دوشنبه ها خونتو از همه جای بدنت میخورم.. سه شنبه ها میتونم به یه جا ببندمت و هرکار که میخوام باهات کنم.. چهارشنبه ها بهت استراحت میدم.. و پنجشنبه ها دوباره بهت تجاوز میکنم.. جمعه ها هم.. حالت تفکر به خودش گرفت و نیشخندی بهش زد بدن کوک به لرزه در اومد -بانداژت میکنم!! +این..اینا توکتاب..نبود..! -من نویسنده اون کتابم پس..میتونم تغییرش بدم درسته؟!]
TENSION🍷(vkook) by seta8603
35 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامنظم ⭕️ فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
You may also like
Slide 1 of 9
 𝔓𝔲𝔯𝔢 cover
Shine in the dark cover
Cafe Calico | ᴊᴍ+ᴊʜ cover
I'll Shout If I See Blonde | VKOOK | Completed cover
You're mine | تو مال منی cover
My everything ♥ cover
seven⁷ cover
TENSION🍷(vkook) cover
I want you  cover

𝔓𝔲𝔯𝔢

57 parts Complete

Pure [ Mpreg ] ▪Yoonmin ▪Kookv بخشی از فیک: جیمین: اون ... اون قضیه یه اجبار بود! من به محض اینکه بتونم کمکت رو جبران میکنم تا برای همیشه کارمون باهم دیگه تموم بشه تو هم مجبور نباشی هرزه ای مثل منو ببینی! مرد خنده ی مستی سر داد ، طوری که صدای خنده هاش لرز ترسی به جون پسر می انداخت، آروم سمتش قدم برداشت و جلوی اون ایستاد ، سایه ی مرد روی سرش افتاده بود انگار اون مانع تموم نوری بود که بهش میخورد و زندگیش رو تاریک میکرد... جیمین نگاهش رو به کف خونه انداخت و اخم ظریفی کرد تا ترسش رو از اون مرد پنهان کنه ، اون تونسته بود از گذشته ی تاریکش فرار کنه ... اما حالا انگار سرنوشت نمیخواست اون آینده ی روشنی داشته باشه. یونگی: تو به من چیزی بدهکار نیستی هرزه کوچولو... صدای ضخیم شده ی مرد که باعثش الکل بود با بوی تند نفس های اون به بینیش میخورد. یونگی: ولی یه سری چیزا هست که نمیذاره به این راحتیا دست از سرت بردارم... دستش رو جلو برد و با تیکه ای موهای نرم و رنگ شده ی اون پسر بازی کرد یونگی : هرچقدر بخوای میتونی از دستم فرار کنی ، هر چقدر بخوای جیمین! ولی ... پوزخندی وسط حرفاش زد اون همیشه مطمئن میشد که در مقابله باهاش از تحقیر آمیز ترین لحنش استفاده کنه و همین جیمین رو عذاب میداد. یونگی :... ولی تو نمیتونی از چیزی که درست پشت سرته فرار کنی..