8 capítulos Em andamento درده ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود...
•امگایی که با تحمیل ، این اجبار رو قبول کرد و به هیچ عنوان ماندن در این زندگی برایش آسان نبود ... صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت...
زندگی که پشتش منافع هایی پنهان شده باشد برایش هیچ مفهومی، نداشت..اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود...گمان میکرد نجات پیدا میکند،!!•
هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند..
و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند..
آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟!
___________________________________________
با چهره ی بی حسش بهش زل زد
_ داری بد میکنی امگا
لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت:
ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم..
وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت:
_ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!..
writer:Meral
Cuple:Vkook
Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫
A-mperg
روز اپ:نا مشخص