Forbidden chocolate(L.S)&(Z.M)
  • Reads 2,775
  • Votes 731
  • Parts 58
  • Reads 2,775
  • Votes 731
  • Parts 58
Complete, First published Oct 31, 2021
تلاطم روح در آرامش تاریکی و روشناییه دریای سیاه افکارش او را به آنجا کشاند. 
مکانی که روزی روحش را نوازش میکرد
مکانی که در تن از خنده های چمنزار  و از  شیطنت امواج باد لذت میرد؛
و از اندک آرامش ناشی از ابر های غوطه ور شده در آسمان .. 
آسمانی که حالا میزبان سکوت سنگین و نگاه غم انگیز ماه به خورشید بود... 
دگر انجا ارامشی نداشت؛ 
چه باید کرد زمانی که دیگر مکانی را جز جایی که او باشد و اغوشی جز اغوش گرمش را نخواهی... 
و در نهایت وقت رفتن فرا میرسد... 
غرق شدن را پایان نپدار که شاید جهانی دیگر در انتظارت است
شاید جهانی که ماه در کنار خورشیدش باشد...
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Forbidden chocolate(L.S)&(Z.M) to your library and receive updates
or
#744ziam
Content Guidelines
You may also like
I've waited so long... by smaxxx25
67 parts Complete
زیباترین آدم هایی که تا کنون شناخته ام، آنهایی بودند که شکست خورده بودند، رنج میکشیدند، دچار فقدان شده بودند و با این حال راه خود را از اعماق درد و رنج گشودند و بیرون آمدند این افراد، یک حسی از قدردانی، حساسیت و فهم زندگی داشتند که آنها را پر از شفقت، ملایمت و توجه عمیق و عاشقانه میکرد زیبایی این افراد، اتفاقی و بی سبب نبود ---------------------------------------------- پام رو با اضطراب بالا پایین میکردم و سر انگشت شصتم رو هی گاز میگرفتم و به هرجایی نگاه میکردم جز شخصی که رو به روم نشسته .من خیلی احمقم که میخوام با کسی که نمیشناسم همخونه بشم ولی به قیافه اش نمیاد که مواد فروش باشه یا قاتل زنجیره ای . یه نگاه سریع بهش میندازم .قیافه خیلی مرتب و اتو کشیده ای داره . موهاش یه کم تو پیشونیش ریخته و یه کم هم رقته سمت راست. یه پورخند هم رو لباشه .چشام رو چرخوندم و دیدم که پیشخدمت سفارشمون رو اورد . اب پرتقال من رو گذاشت جلوم و قهوه لویی رو هم بهش داد و رفت لویی- خب از خودت بگو فاک . دوباره شروع شد
You may also like
Slide 1 of 5
Just Hold On(completed) cover
ALEKTO [ziam] cover
I've waited so long... cover
fucking Art [z.m/l.s] cover
Sea's whisper [L.S | Z.M] cover

Just Hold On(completed)

55 parts Complete

Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤