the light at the end of tunnel
  • Reads 380
  • Votes 82
  • Parts 6
  • Reads 380
  • Votes 82
  • Parts 6
Complete, First published Nov 08, 2021
🍂خلاصه:
فرار کنیم؟ بمیریم؟ سرنوشت شوممونو قبول کنیم؟ چرا؟ کدوم ستاره ای این نگون بختی رو برای تقدیر من نوشته؟ چرا باید زندگیش کنم؟ ولی تو... تو چی هستی؟ شیطان؟ خدا؟ چرا از مرگ نجاتم میدی؟ چرا بنظر میرسه دوستم داری؟ من اسلحم رو به سمت، تو میگیرم! یا به سمت شقیقه خودم...

        -تومین

⚠️دارکنس- مافیای تاریک
All Rights Reserved
Sign up to add the light at the end of tunnel to your library and receive updates
or
#33taemin
Content Guidelines
You may also like
Coshay / نامیرا by rominaromina396
96 parts Ongoing
فصل 1 احساس تنهایی خیلی خوبه ولی نه وقتی ۱۶ سال طول بکشه بلاخره یه جایی کم میاری ، کنجکاوی قلقلکت میده و دلو میزنی ب دریا و ...فرار میکنی ... ولی همیشه قرار نیست نتیجه ی یک اشتباه بد باشه شاید بشه شروع ی زندگی دوست‌داشتنی و پر ماجرا و شاید عجیب .... بخشی از داستان : پس من چی ؟ پسر کوچیک تر ب صورت مثل برف شوگا نگاه کرد هول شد .." .آلفا ! شوگا بیحرف همون دست جیمین رو سمت لباش برد و خورد . انگشتای عسلی جیمینم همراهش وارد دهنش شد و موج الکتریسیته ای وارد بدن امگا کرد. جیمین مسخ شده به چشمایی ک اگه اشتباه نمی‌کرد برق شیطنت از توش پیدا بود خیره شد.... کوک مثل بچه ها اعتراض کرد " هئونگگگگگ اون مال من بود ‌..من هنوز گشنمه ..!!! تهیونگ ک سیر شده بود به دیوار پشت سرش تکیه دادو دستی ب شکمش کشید ... " آخيش... چه خوب که من سیر شدم ! " کوک با غیض نیم خیز شد " میام میزنمتا ... تهیونگ با تخسی نگاهش کرد " جرئت داری بیا... فصل اول تمام شده😍🖖🏻 . . . فصل دوم در همین صفحه گذاشته میشه 😈🙈 داستان یه خانوادست ....اما ...آیا یه خانواده عادی ؟ ... . . . +میتونی تصور کنی از پدرت دو سال کوچیک تر باشی ؟! _ مطمئنی پدرته ؟! + اره ..... _ پس دیوونه شدی .. + نمیدونم ....شاید ... . . . زندگی مخفیانه یه خانواده ....و داستان های بینشون ... . . . هیجانی کمدی معمایی کاپل :
Bermuda Triangle by KimSKZOT8
7 parts Ongoing
Bermuda Triangle Couple: ChanJin , MinBin Genre: Romance, Drama, Crime, Angst, Smut هیونجین خودخواهانه کریستوفر رو درگیر یک عشق ممنوعه کرده بود. عشق ممنوعه‌ای که هر دوشون رو داخل خودش می‌کشید، درست مثل مثلث برمودا. اما چیکار می‌تونست بکنه وقتی توان فاصله گرفتن از پسر بزرگ‌تر رو‌ نداشت؟ حس آرامش و امنیتی که درون کریستوفر بود اون رو به سمت خودش می‌کشید؛ هیونجین به اون آرامش و امنیت احتیاج داشت. ... چشم‌هاش رو بست و جلو رفت، آروم لب‌هاش رو روی لب‌های درشت کریس گذاشت. چشم‌های کریس از تعجب گرد شدن و دست‌هاش پایین افتادن؛ هیچ نمی‌دونست توی‌ اون‌ لحظه باید چی‌کار کنه. تصمیم گرفت برای چند ثانیه هم که شده از این بوسه لذت ببره، پس چشم‌هاش رو بست، دست‌هایی که حالا از هیجان می‌لرزیدن رو بالا آورد و‌ دور کمر باریک پسرکی که داشت آروم می‌بوسیدش، حلقه و باهاش توی بوسه همراهی کرد. وقتی نفس کم آوردن، از هم‌ جدا شدن. بعد از دقایقی، کریس سکوت رو‌ شکست. «چرا؟ چرا هیونجین؟ این اشتباهه.» صدای‌ هیونجین از بغض می‌لرزید. «کجای بوسیدن کسی که دوستش دارم اشتباهه؟» کریستوفر چشم‌هاش رو باز کرد و با ناباوری بهش خیره شد، هیونجین الان بهش اعتراف کرده بود و باورش براش سخت بود؛ با درد زمزمه کرد. «تو... دوست پسر داری.» ... مینهو وارد اتاق بزرگی که سمت چپ راهر
You may also like
Slide 1 of 10
𝐆𝐫𝐚𝐯𝐢𝐭𝐲 𖥠 cover
Violet season (Seungbin) cover
Coshay / نامیرا cover
/پایان یافته/KOOKV"MY DOCTOR"🍷🔞 cover
prisoner?! cover
زاده خون cover
Thantophobia cover
scenario(straykids, Skz) cover
Bermuda Triangle cover
I love you in four life  cover

𝐆𝐫𝐚𝐯𝐢𝐭𝐲 𖥠

22 parts Complete

جیسونگ و مینهو سولمیت همدیگه‌‌ان؛ ولی این یه AU نیست، زندگی واقعیه. ↞کاپل: مینسونگ (استری‌کیدز) ↞ژانر: کَنون - زندگی روزمره - اسلوبرن ↞چنل: Minsungies Written by: Bitsori (AO3) ↳TRANSLATED ↳COMPLETED