من چندبار آرزو کردم پیانیست بشم، مثل تو... بعد از 26 سال زندگی روی کشتی، این ارزو الان رویایی بیش نیست. اما اون روز کہ دیدمت. تو توی دنیای خودت بودی...انگشتات تکون میخورد و نوت ھایی رو میزدی کہ دوبارہ تمنای عمیق من برای پیانیست شدن رو لمس کرد. یہ رویای نا ممکن برای کاپیتانی کہ دستھاش زمخت شدہ... و کارھای دیگہ ای برای انجام دادن دارہ کاپل: سپ ژانر: رمنسAll Rights Reserved
1 part