sin
  • مقروء 9,499
  • صوت 1,800
  • أجزاء 25
  • مقروء 9,499
  • صوت 1,800
  • أجزاء 25
مستمرة، تم نشرها في ديسـ ٠٢, ٢٠٢١
( کاپل فیک: کوکجین)

تمام عمرم قلم به دست نوشتم و نوشتم.
تمام برگه های سفیدی که می‌دیدم با قلم سیاه کردم...از پیرمرد عبوس و فقیر عاشق تا دختر زشت و شیرین...از همه نوشتم، ناخدای کشتی زندگی، اهالی داستان هام شدم و با قلمم کشتی رو هدایت کردم...ولی وقتی نوبت داستان زندگی خودم شد من باختم...دیگه اون ناخدایی قدرتمند و دانا به تمام وقایع نبودم...من شدم همون مسافر بی پناه و عاجزی که گوشه کشتی کز کرده بود و شده بود که صداش به گوش تمام اهالی شهر رسید و می‌ترسید...از مقصد بی نام و نشانی که به سمتش شناور بود، می‌ترسید...مسافر سیاه بدبختی که با چشیدن میوه‌ای ممنوعه از سِمت ناخدایی برکنار شده و یک شب تمام آرزوها و رویاهاش از بین رفت...عشق تو میوه‌ای ممنوعه‌ای زندگی من بود اشتباه کردم...به خودم قول داده بودم که عشق توی قلبم به کسی نشون ندم ولی طوری قلبم گرفتار شد که روزگارم سیاه کرد.
جميع الحقوق محفوظة
قم بالتسجيل كي تُضيف sin إلى مكتبتك وتتلقى التحديثات
أو
#13kookjin
إرشادات المحتوى
قد تعجبك أيضاً
✧HOME✧ بقلم timi_vkook
42 جزء undefined أجزاء مستمرة
وضعیت عمارت کیم افتضاح بود. همه جا سکوت کر کننده ای جیغ میکشید و تنها کسی که این وسط با آرامش دمنوشش رو مزه میکرد تهیونگ بود و این رفتار خونسردانه اش داشت تمام نورون های عصبی خانواده رو بیشتر و بیشتر تحریک میکرد.. انگار ک متوجههِ ماجرای پیش اومده نشده بود! این ماجرا نه تنها زندگی خودش بلکه تمام اطرافیانش،حتی باغبون عمارت هم تحت تاثیر خودش قرار میداد. هنوزم صدای مجری مو کوتاه و خوش قیافه شبکه خبر توی گوشاشون پخش میشد "کیم تهیونگ،تنها فرزند تاجر بزرگ،کیم دهیون گی است؟" _______________________________ قسمتی از داستان: ×گول چندتا بوس و بغل و نگاه پر لذت و نخور بدبخت! اینا همش شهوته..تهیونگ آدم خودخواهیه حالا که فرصتشو داره میخواد تمام استفاده اش رو ازت بکنه.اونی که اول و آخرش واسش میمونه منم مننننن! + تو به قول خودت چند سال جلو چشمش،بیخ گوشش و توی بغلش بودی ولی من و ندید انتخاب کرد.. اونم نه برای یه وان نایت برای ساختن تموم زندگیش توی بغلم!! _______________________________ کاپل:ویکوک ژانر:زندگی روزمره_رمنس_اسمات وضعیت:درحال آپ نوبسنده:@tiam_vkook