{ Till a' the seas gang dry, my dear,
And the rocks melt wi' the sun;
I will love thee still, my dear,
While the sands o' life shall run. }
: تو هیچ وقت جای من نبودی تا بفهمی لو؛ هیچ وقت ...
کسی تورو از شهرت بیرون ننداخته...
کسی موقع دیدنت دهن کجی نکرده...
کسی تاحالا جلوی همه بهت نگفته رغتانگیز...
میبینی تو جای من نبودی...
اونا هم جای من نبودن وگرنه اینارو نمیگفتن...
من فقط میخوام حرف بزنم جوری که همه درکش کنن ...
جوری که همه حرفامو باور کنن...
اگه جای من بودین الآن من اینجا نبودم...
لویی من اونو نکشتم...
میدونم باورش نمیکنین ولی من حرفمو میزنم...
نمیخوام بیشتر از این زجر بکشم...
Collapse ~ فروپاشی
❖ کاپل ⇐ ویکوک
❖ ژانر ⇐ درام، جنایی، اکشن، معمایی، انگست، اسمات
❖ روزهای آپ ⇐ یکشنبه ها
❖ نویسنده ⇐ Diba
جئون جونگکوک، وکیل والا مقام های شهر سئول برای پیدا کردن خواهر گمشدهاش و رو کردن دست آدمهایی که از شغل و جایگاهشون برای منافع کثیفشون استفاده میکنن به سراغ کیم تهیونگ، مردی که سه سالِ نگاه جوونش رو بخاطر به گردن گرفتن جرم پسر شهردار کیم پشت میله های سرد زندان پیر کرده میره...مجرم بیگناهی که با پا گذاشتن تو مسیر اون وکیل یاغی، بعد از سالها خونه ی امنش رو پیدا میکنه، خونه ای که آوار شدنش آغازگر فروپاشی یک عشق خواهد بود...
بخش از فیــکـــ:
_ جونگکوک...اگه نمیخوای...
_ مطمئن باش اگه نمیخواستمت هیچ وقت بهت اجازه نمیدادم تا این حد پیش بری، دلباختهی جونگکوک.
دلباخته بود...واژه ای که به درستی از دهان پسر برای توصیفش بیان شده بود...دلباخته ای که دلش رو به سراب وجود ابدی یک وکیل باخته بود.