
"ابرهای پژمرده" و بالاخره وقتی خودش رو بهت نشون بده، میفهمی بهت نزدیک بوده. حتی نزدیکتر از تصویر خودت توی آیینه. روزی روزگاری پنج جادوگر بزرگ جادوهاشون رو ترکیب میکنن تا یه چیز بزرگ بسازن. اما تنها چیزی که میسازن یه مشکله، مشکلی که قراره تا نسلها تعقیبشون کنه و نذاره شبها راحت بخوابن "اون فکر میکرد من قراره مردم رو از بیماری نجات بدم، در حالی که نمیدونست بیماری خود منم!" پسری که قرار بود دنیا رو نجات بده، و دنیا رو دید که جلوی چشمهاش سوخت و تبدیل به خاکستر شد... یه شاعر تو یکی از شعرهاش میگه: «آسمان زندگی من است، او پرندهای است که در آن بال میگشاید، دیگری ستاره است، دیگری ماه است، اما تو! تو خورشید آسمان من هستی. تو تمام من هستی!» آسمون زندگی اون پسر حالا خیلی وقته که ابری شده. یه آسمون، پر از ابرهای پژمرده... Story name: Faded Clouds Genra: Dark fantasy روزهای آپ: دوشنبه و جمعهAll Rights Reserved