ᴏᴄᴇᴀɴ ᴏғ ғɪʀᴇ 🌊🔥 ته سمت مامانش دویید و تکونش داد و با صورتی که از اشکاش خیس شده بود داد بلندی زد : ماماننن بلنددد شوووو ته دستش رو روی سینه مامانش گذاشت تا بتونه جلوی خون رو بگیره ولی فایده نداشت ~~~~~~~~~ اروم اروم جلو رفتم تا به چیزی برخورد کردم سرمو بالا اوردم و دوتا چشم قرمز دیدم ک داشت نگام میکرد ولی من دیگه جونی برام نمونده بود چشام بسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم.... ~~~~~~~ کاپل : کوکوی ژانر :خوناشام_امگاورس_تخیلی _آمپرگ_عاشقانه_اسمات _هپی اند