Which, hard love or soft war?
  • Reads 2,325
  • Votes 193
  • Parts 34
  • Reads 2,325
  • Votes 193
  • Parts 34
Ongoing, First published Jan 04, 2022
یه جنگ نرم که یا خانمان سوزه یا خانمان ساز!!!
مهم اینجاست که تو چی بخوای از زندگیت...:)
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add Which, hard love or soft war? to your library and receive updates
or
#6دختر
Content Guidelines
You may also like
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠 by Sarculine777
19 parts Ongoing
جونگکوک فقط با جمله‌ی "باهاش‌ازدواج‌کن‌عاشقش‌میشی" تن به ازدواج با کیم تهیونگ میلیاردر داده بود.. و خب درست بود، اون عاشق تهیونگ شد.. اما آیا این برای تهیونگ هم صدق می‌کرد؟ قطعا نه!! اما درست زمانی که همه چیز داشت خراب میشد زندگیشون بشدت تغییر کرد... ــــــــــــــــ برشی از داستان: -اون موقعی که منو زدی منم میتونستم بزنم، منم میتونستم از خودم دفاع کنم.. من آدم ضعیفی نیستم اما عشقت... تهیونگ عشقت زندگیمو خراب کرده.. عشق یک طرفه ای که داره مثل خُره کل وجودمو میخوره،اما تهیونگ.. تو هیچوقت قدرت عشق رو نفهمیدی..! ـــــــــــــــــــ -میتونی بکشیش.. دیگه برام اهمیتی نداره پدر.. من هیچوقت به دست و پات نمیوفتم بخاطر کسی که هیچوقت دوستش نداشتم! ـــــــــــــــ -قبل اینکه پامون به اینجا باز بشه حتی فکرشم نمی‌کردم که با دیدنت انقدر قلبم به تپش بیوفته... ـــــــــــــــ -هنوزم میخوای طلاق بگیری؟! name:darkness Couple: Vkook Couple Sub: Yoonmin, Minsong Genre: Romance, Fantasy, Sad, Social Life, Happy end the Writer: Lara start: 1403/8/15 end:.. #vkook #Yoonmin #romance
𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒄𝒍𝒖𝒃 ☕︎ by SainaDavodian_fic
18 parts Complete
➳ Name fic : love club ➳ Genre : comedy , Romance ➳ Couple : Nayoen x Jeongyeon ➳ Channel in telegram : @TWICEZONE9 ⸙ خلاصه ↶ جونگیون که یه دختر ۱۷ ساله اس، پدرش به جنگ میره و بعد چند روز بهشون خبر می رسه که کشته شده. چند ماه بعد وقتی که توی خیابون ها حمله شد مادر او هم به قتل رسید... بعد از این همه اتفاقات به جونگیون خیلی فشار میاد و این باعث میشه که اون افسرده و عصبی بشه. او تصمیم می گیره که بره به جنگ و انتقام پدر مادرش رو بگیره. جونگیون با گروهی آشنا میشه که اونها هم درحال جنگ با ژاپنی ها هستن و تصمیم میگیره که به اونها ملحق بشه. یکی از اونا باری داره که مخفیگاهشیون تو انبار اونجاست... یکی از شبایی که تو بار پارتی بود، جونگیون دختری(نایون) می بینه و ازش خوشش میاد. سعی میکنه که باهاش صمیمی بشه تا اینکه خیلی غیر منتظره دختره تصمیمی میگیره به اینا ملحق بشه... خب حالا یکم توضیح هم بدم‌. این فیک برگرفته شده از سریال دستگاه تایپ شیکاگو هستش و اگه به همچین موضوع هایی علاقه دارید میتونید از فیک من هم لذت ببرید^^
fₒᵣcₑd ₘₐᵣᵣᵢₐgₑ:ازدواج اجباری💍🔇 by 4xiuyclytj
25 parts Ongoing
بخشی از فیک: پدر جیمین:الفات از خارج برگشته جیمین:... پدر جیمین:هی واقعا مشتاق نیستی بعد سال ها نبودنش بری برای دیدنش جیمین:بابا من شیش سالم بود که اون رفت خارج من حتی قیافشم یادم نمیاد پدر جیمین:بلخره که اون بعد ۱۹ سال برگشته کره تو امگاشی وظیفه توئه که بری به دیدنش جیمین:اون..آلفای.. من..نیست(بخش بخش) ___________________________________________________________________________ یونگی:تو فقط برای بدنیا اوردن توله های من اینجایی پس توهم عشق و عاشقی به سرت نزنه جیمین:... ___________________________________________________________________________ پدرجیمین:اون آلفای توئه به علاوه تنها آلفای سلطنتیِ پس میتونه هرکاری که میخواد باهات بکنه پس دیگه اینجا نیا و شکایت نکن چون تو قرار نیست هیچوقت طلاق بگیری این حرف منه و اینجام حرف حرف منه ___________________________________________________________________________ ژانر:اینکه چی پیش بیاد تعداد پارت:نامعلوم وضعیت اپ:سریع اپ میکنم البته اگه حمایت بشه وگرنه شاید کم پس بستگی به ووت و کامنت هایه که میزارید البته فالو کردنتونم کم بی تاثیر نیست و اینکه به حمایتتاتون شدیدن نیازه:)
You may also like
Slide 1 of 10
تُو تنها متعلّق به منی! | Ongoing S² cover
dance with angel ( Dayun DC ) cover
The Insider cover
Jenlisa Oneshot cover
𝘿𝙖𝙧𝙠𝙣𝙚𝙨𝙨 | 𝙑𝙠𝙤𝙤𝙠 cover
Paralysis//girlxgirl (Persian) cover
𝟏𝟗 - ⇢𝒱𝒾ℴ𝓁ℯ𝓉 cover
Love in the fence of madness  cover
𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒄𝒍𝒖𝒃 ☕︎ cover
fₒᵣcₑd ₘₐᵣᵣᵢₐgₑ:ازدواج اجباری💍🔇 cover

تُو تنها متعلّق به منی! | Ongoing S²

40 parts Ongoing

مبادا که اشتباهی از فصل اول این فیکشن گذشته باشید📍 خلاصه‌ی قصه این است: ²⁰²⁴ « - آدما فرق دارن! شاید من به قدری برات ارزش نداشتم که اون‌موقع بمونی به پای حرفی که بیست و چهارساعت هم ازش نگذشته بود... اما من، فکر کردم مال منی... که قلبت، فکرت، تنت، همه‌شون به من تعلق داره... همه بهم می‌گفتن بهت اعتماد نکنم... می‌گفتن شدم عروسک اختصاصیت... ولی باورم نشد... می‌خواستم داد بزنم و بگم شما هیچی نمی‌فهمید... من براش متفاوتم... من تو قصه‌ی اون، ستاره‌ی آسمونم... شب اون صبحی که منو به هر دلیل لعنت‌شده‌ای ول کردی رفتی اونور دنیا، من با این فکرها خوابیده بودم عوضی!» *** | آبی به‌سان نیمه‌شبی پر ستاره | You are just mine | S2 Geɴre: Roмαɴce & Drαмα & Aɴɢѕт & +18 Coυple: KooĸV, YooɴMιɴ Up: نامشخص و نامنظم چنل تلگرامی داستان رو از اینجا بهش برسید: @isthegrayrainless