- بـه سمـت خورشـید - داستان کوتاه هشت قسمتی - short story by blue " ناراحتی؟" پسر لبخندی زد. " کاش بودم! همیشه میگفت آدم ها وقتی برای کسی ناراحت اند که در اعماق وجودشون باهاشون ارتباط برقرار کردند. من از دوری اون نه بیمار میشم و نه افسرده. برای مرگش خوشحالم " " ولی من از دوری تو بیمار میشم! " " اگه دل های ما به هم نزدیک باشه، بیماری تو به منم سرایت میکنه. اینطوری دردی که از دوری من میکشی بینمون تقسیم میشه غزالِ من! "All Rights Reserved