جان منتظرمه... صدام می زنه... برام دست تکون می ده... بهم لبخند می زنه... می بینین؟! بهم می گه بپر پایین... بپر نترس... می گه خودم می گیرمت نترس... می خوام بپرم... بهش اعتماد دارم... به این رویای دریایی اعتماد دارم... به این فانوس دریایی اعتماد دارم... می پرم... می خوام بپرم... ناگفته های نگهبان فانوس دریایی.... قبل از این که قصد داشت خودشو از چنگال دنیا نجات بده... چون یکی از داخل دریا صداش می زد ❤️All Rights Reserved
1 part