یه وقت هایی انگار دنیا نیاز داره چیزهایی رو سر جای خودش بگذاره. شاید اون اجبار هایی که گاهی برای ما پیش میاد؛ یا اتفاقاتی که اولش به نظرمون ناخوشاینده، چیزهایی که خیلی بد بهشون نگاه میکنیم و ازشون متنفریم و اون چیزهایی که همه نقطه ی ضعفمون میدونن، باعث بشه ما جایی قرار بگیریم؛ که باید! شاید همون چیزهای ریز ما رو به نقطه ای برسونه، که تمام اون هایی که نقصمون رو دیدن و گاهی مسخره کردن، ازمون یاد بگیرن، میشه از نقص ها فرصت ساخت! از اشتباهات یاد گرفت! مثل اون موسیقی دانی که از گاهی فالش شدن های صدا،یه تکنیک جدید ساخت! یا هنرمندی که اولین اثر آوانگارد رو خلق کرد! شاید زندگی گاهی نیاز به یه ساختار شکنی داره و تو دقیقا همون نقطه هستی که قراره بدرخشی و چیزی که تو ممکنه ضعف بدونی؛ ضعف نباشه، بلکه بزرگترین نقطه ی قوتت باشه! بکهیون دقیقا روزی تونست این رو بفهمه، که قرار بود بزرگترین بد بیاری زندگیش رو تجربه کنه، اما بزرگترین نقطه ی قوتش رو کشف کرد!