🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙
  • مقروء 521,298
  • صوت 69,460
  • أجزاء 74
  • مقروء 521,298
  • صوت 69,460
  • أجزاء 74
إكمال، تم نشرها في ينا 31, 2022
با غرش بلندی که کرد سر هر دو پسر هول زده  سمتش چرخیدو جونگکوک با دیدن پسر مو طلایی که با چشمای خمار آبی لرزون، بهش خیره شده بود  اونجا بود که حس کرد تیری به قلبش خورده و به آخر خط رسیده....  
اون چطور تونسته بود همچین کاریو بکنه؟ با خشم و ناراحتی شدیدی که توی قلبش حس میکرد به چشم های ترسیده امگاش نگاه کرد،امگایی که حالا از ترس مانند بید می‌لرزید... اون چیکار کرده بود؟! 🌙🐺






𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲🐺: 𝗼𝗺𝗲𝗴𝗮𝘃𝗲𝗿𝘀, 𝗮𝗻𝗴𝘀𝘁, 𝘀𝗺𝘂𝘁,𝗺𝗽𝗲𝗿𝗴 

𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲🌙:𝗞𝗼𝗼𝗸𝗩, 𝗛𝗼𝗽𝗲𝗩

𝘀𝘂𝗯 𝗰𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲💙:𝗬𝗼𝗻𝗺𝗶𝗻 ,𝗻𝗮𝗺𝗷𝗶𝗻


💢فیک انگست زیادی داره پس لطفا اگه روحیشو ندارین نخونین💢
جميع الحقوق محفوظة
الفهرس
قم بالتسجيل كي تُضيف 🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙 إلى مكتبتك وتتلقى التحديثات
or
#4fic
إرشادات المحتوى
قد تعجبك أيضاً
𝙯𝙤𝙣𝙩𝙖𝙣𝙤𝙨 ❘ 𝒗𝒌 بقلم izeusw
51 جزء undefined أجزاء مستمرة
نام↲ زونتانوس خلاصه↲ شرکت «کایدرا» که در قاره آسیا به عنوان برترین صنعت داروسازی شناخته شده، سال‌ها درحال توسعه پروژه ای بود که در اون انتظار می‌رفت انسان بتونه با بیماری‌های کشنده ای مانند اچ‌آی وی و سرطان مقابل کنه و ضد ویروس بشه. اما روزی درحال تست آزمایش بر روی یک انسان بیمار خطایی رخ داد و پس از اون یک اپیدمی در سراسر کره خاکی گسترش یافت، و بوسان، کره جنوبی آلوده به ویروسی شد که آدمخواری رو در افراد مرده بیدار می‌کنه. جایی که پسری به نام جئون جونگکوک دانشجوی پزشکی دانشگاه یانسی، به تنهایی برای بقای خود در حال جنگیدن است و تلاش میکنه زنده بمونه، اما خوشبختانه روزی یک گروه از بازماندگان به رهبری ستوان کیم تهیونگ عضو ارتش سری «ZED» رو پیدا می‌کنه. با این حال در این دنیای جدید، جایی که تبدیل به زیستگاه مردگان شده و مردگان شروع به فرمانروایی در هر گوشه از کره زمین کردن تنها دو گزینه وجود داره؛ بکش یا کشته شو! ᴳ ᴱ ᴺ ᴿ ᴱ↓ 𝙖𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝘼𝙥𝙤𝙘𝙖𝙡𝙮𝙥𝙨𝙚 𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 𝙖𝙣𝙜𝙨𝙩 𝙨𝙢𝙪𝙩 ᶜ ᴼ ᵁ ᴾ ᴸ ᴱ↓ 𝙫𝙠𝙤𝙤𝙠 ⁦ 𝙏𝙊𝙋 𝗧𝗮𝗲𝗵𝘆𝘂𝗻𝗴 𝘽𝙊𝙏𝙏𝙊𝙈 𝗝𝘂𝗻𝗴𝗸𝗼𝗼𝗸
till the end of the moon تا پایان ماه بقلم whisperingLili
139 جزء undefined أجزاء إكمال
بالای برج شهر، در حالی که به آخرین حد توانم رسیده بودم، رهبر شورشی شمشیرش را بر گردنم گذاشت. او خندید و از "تان تای جین" پرسید: "همسرت یا دوشیزه یه، فقط یکی می‌تواند زنده بماند. کدام را انتخاب می‌کنی؟" گویو نگاهی به "یه بینگ‌شانگ" که در حال گریه بود انداخت و با نگرانی گفت: استاد کوچولو، او قطعاً تو را انتخاب می‌کند. "بینگ‌شانگ را آزاد کنید" تان تای جین بدون تردید دستور داد. دستبند یشمی گفت: اوه نه. من گفتم: نه. گویو تسلی داد: تان تای جین حتماً گمان میکرد که محافظان مخفی تو را نجات خواهند داد. تان تای جین واقعاً اینطور فکر می‌کرد، اما در آن روز، جلوی 300 هزار مرد، من به او لبخند زدم و از بالای برج شهر به پایین پریدم، زیر نگاه او شکسته م. و نه حتی یک ذره از بدنم را برای او باقی گذاشتم. این پایانی است که من برای تان تای جین انتخاب کرده‌ام. امپراتور جدید، تان تای جین، در سال اول "جینگ‌هه" یک شبه موهایش سفید شد. سپس به یک دیو دیوانه تبدیل شد که شهر را قتل‌عام کرد، حتی سر "یه بینگ‌شانگ" را نیز برید. و پس از سال‌ها عشق پر از رنج، من بالاخره بعد از رسیدن به نیروانا به قلمرو جاودانگان بازگشتم و امروز به‌عنوان یک پری کوچک بسیار خوشحالم. - خوشحال میشم نظر بدید. 🐣