استادش هر چند دقیقه یه بار با زبونش لبهاشو خیس میکرد... چقدر این عادتش برای تهیونگ شیرین و خواستنی بود..تهیونگ دوباره اون لبهای خوش حالتو صورتی رو روی لباش میخواست. با متوقف شدن ماشین تهیونگ فهمید که رویای شیرینش تموم شده و بازم باید به خونهی کوچولوش برگرده. ولی نه! اون باید بهش میگفت...اون واقعا میخواستش... اون لحظه هیچی براش اهمیتی نداشت.... -استاد... -بل ه تهیونگ -م...میشه.. لطفاً...منو ببوسی؟ ژانر: اسمات ، رومنس ، ددی کینک کاپلها:کوکوی، کوکمین،یونمینAll Rights Reserved