Falling In The Hell_chapter 1
39 parts Complete آتلانتیا جائیه که اونجا هیچ کس یه روز خوش ندیده.
همیشه جنگه...
ولی با این حال این ظلم و ستم یه روزی تموم میشه نه؟
قبایل با هم متحد می شن و همه چی خوش و خرم میشه...
شاید بگین حتما یه داستان تکراری با پایان خوشه.
.
.
اولین اشتباه همین جاست.
اینکه ظاهری قضاوت می کنی و باطن رو در نظر نمی گیری...
اون هم دقیقا همین اشتباه رو کرد...
فکر می کرد تو این دنیای جدیدی که داخلش افتاده...
.
.
می تونه زندگی کنه و گذشته اش رو فراموش کنه و از صفر شروع کنه...
فکر می کرد می تونه به اشخاصی که می دید اعتماد کنه...
در حالی که اون نمی دونه زندگی قبلی که در زمین داشت وجودی از خودشه و بهش گره خورده...
و درمورد اعتماد کردنش به بقیه...
کی می دونه...
شاید فقط جایگاه سربازی توی صفحه شطرنج رو داره که بقیه کنترلش می کنن...
*
_کی گفته سرباز توی صفحه شطرنج همیشه کسیه که بهش دستور می دن؟
تو یه حرکت مهره سربازش رو حرکت داد و تو جایگاه وزیر قرار گرفت.
_یه شخص اگر باهوش باشه...می تونه جای سرباز
مهره رو حرکت داد و شاه رو زد.
_...شاه باشه...
*
Name:Falling in the hell
Ganer:action,mystery,scary,paranormal,romance
Wr by:Mijung