"مرگ هر موجودی مساوی با بسته شدن پروندشه.
یعنی به صفحه آخر کتاب برسی و کلمات آخر بنویسی و کتاب رو تموم کنی و وقتیم کتابی تموم بشه دیگه امکان ویرایشش وجود نداره
نمی تونی اتفاقاتش تغییر بدی
در نتیجه اون چند صفحه از برگه های کتاب رو پاره کرد و نزاشت داستان به خوبی و خوشی تموم بشه
به تدریج کلمات صفحه بعدش کم کم محو شدن
چه اتفاقی قرار بود بیوفته؟
اینا همه زیر سر کیه که نمی خواد اونا به راحتی زندگی کنن
چه کسی مخالف خوشی و پایان شاد اونا بود؟
مشخص نیست
هر کی هم باشه دلش بد جور پره
.
.
.
"_هدفت اصلیت نمی تونه این باشه که چون وقتی می بینی دارن زجر می کشن،صرفا خوشحال می شی تو این همه نقشه واسه تفریح خودت نمی کشی
به چهره خودش داخل آیینه نگاه کرد.
+درسته.شاید هدفم فقط زجر دادنشون نیست.شاید اگر باهام رفتار خوبی داشتن هیچ وقت مخالف پایان خوششون نبودم.
برگشت به نزدیک ترین دوستش نگاه کرد
+ولی اونا باید قبل از اینکه ازم سوء استفاده کنن و منو بندازن دور بهش فکر می کردن
"
Name:Falling in the hell 2
Ganer:action,mystery,scary,paranormal,romance
Wr by:Mijung
کاپل : yoonmin _ Kookv , Vkook _ ?
ژانر : فول تخیلی ، امگاورس ، سلطنتی ، اسمات ، انمیز تو لاورز ، تراژدی ، انگست
(همراه با تصویر) از دستش ندید که خاص ترین فیکه !
🌓 در سرزمین پارادایس ، همه با یکی از نژاد های شش گانه متولد میشدند....
آب... آتش... باد.... خاک.... نور... و تاریکی !
چی میشه اگه پادشاه جونگکوک ، آلفای اصیلی که پرقدرت ترین نژاد یعنی نور رو داره برای به دنیا آوردنِ ناجیِ سرزمین ، دنبال جفت حقیقیش بگرده؟
و چی میشه اگه جفت حقیقیش ، تهیونگ باشه؟ یه آلفای اصیل از نژاد تاریکی.... درست نقطه ی منفورِ مقابلش !
****
_ ازت متنفرم...
_ همچنین!
و لحظه ی بعد ، لبهاشون روی هم کوبیده شد....
******
قلبی که هیچ وقت نمیتپید ، حالا ضربان داشت..... دیدنِ اُمگایی که شورِ زندگی از وجودِ درخشانش میبارید ، یخِ قلبِ پادشاه مین ، بیرحم ترین پادشاهِ تاریخ رو شکسته بود !
_بعد از دیدنِ انعکاس ماه توی چشمهات ، قلب مُرده ی من لرزید....حالا دیگه اون قدرتم نیست.... بزرگترین نقطه ضعفمه.... !
لطفاً ازم نترس پرنس.... من هیولا نیستم !
******
سوال اینجاست....
ناجیِ پارادایس کی میتونه باشه ؟؟
******
قسمت اول : درخشش ... اینجا بهشتِ منه !
قسمت دوم : تاریکی... منو از این جهنم نجات بده !
قسمت سوم : .....؟
[توی این فیک همه چیز میدرخشه! ]
نویسنده : هانا