🌇 Eyes Colored by sunset 🔥 - Violinist Fiction - Wattpad

Story cover for 🌇 Eyes Colored by sunset 🔥 by ViolinistFICTION

🌇 Eyes Colored by sunset 🔥

ViolinistFICTION

Reads 1,152
Votes 383
Parts 5

Reads 1,152
Votes 383
Parts 5

ViolinistFICTION

eyescoloredbysunset jongin kai kaisoo kyungsoo جونگین کایسو کیونگسو

↳🍷 Genres໑
↲انگست~ رمنس ~ اسمات

↳🍷 Couples໑
 ↲کایسو

↳🍷Up situation໑
↲سه شنبه

↳🍷 Summary໑

↲همیشه نمیشه رویارو به واقعیت رسوند... 

❤️‍🔥 #OnGoing #Shots ❤️‍🔥
#EyesColoredBySunset
#ECBS


⟝ Writer   🧸 @A_Violinist
⟝ channel❄️ @VIOLINIST_FictionsAll Rights Reserved

eyescoloredbysunset jongin kai kaisoo kyungsoo جونگین کایسو کیونگسو

Table of contents

5 parts

Sign up to add 🌇 Eyes Colored by sunset 🔥 to your library and receive updates

or

Content Guidelines

You may also like

یک دنیای خیالی by anitaRezai

خلاصه: هلیا نقش اصلی که به دلیل مزاحمت هایی که داداشش براش ایجاد میکنه با دوستاش خونه مجردی میگیره که اتفاق هایی خوب و بد زیادی براش می افته که تهش پایان خوشی رو براش رقم میزنه

﹏•♡↬ great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏ by feather_land

←فیکشن: توپ مخرب گنده، معجزه های بزرگ-فصل اول ←وضعیت: کامل شده ←کاپل: کایسو • سهبک ←ژانر: کمدی • مدرسه ای • رمنس ←محدودیت سنی: +18 ‡خلاصه‡ "شاید اگه جونگین دو روز بعد از تولدش از خواب بیدار میشد و میدید که آدم فضایی ها به زمین حمله کردن و بیون بکهیون سر دسته شونه و شرط نجات زمین اینه که جونگین دوست پسرش باشه! و یا بیدار میشد و میدید توی کلیساس و داره سوگند ازدواجش با بیون بکهیون رو میخونه! و یا بیدار میشد و میدید هیکل لخت بیون بکهیون روشه و خودشم چیزی تنش نیس و تو پایین تنه و کمرش احساس درد شدید میکنه! و یا بیدار میشد و میدید حامله س و بیون بکهیون خودشو پدر بچه ی توی شکمش معرفی میکنه!، باورش براش آسون تر از این بود که یکی تو اتاقش سبز بشه و از قضا لخت باشه و مادرش هم اونو تو وضعیتی ببینه که نباید و از همه بدتر اون غریبه بگه قبلا یه پنگوئن عروسکی بوده و الان تبدیل به انسان شده!"

the chanson of lilith by aapollo31

بکهیون نمی دونست چه طور، ولی از وقتی که یادش می اومد یه توانایی خاص داشت. پوست آدمها رو که لمس می کرد، تمام احساساتشون به بدن خودش منتقل می شدن. تمام زندگیش به درد و ناراحتی، شادی و سرور آدمها دل داد و تحمل کرد. نمی دونست چرا با دیگران تفاوت داره. نمی دونست باید اسم تواناییش رو چی بذاره ولی باهاش زندگی کرد. پارک چانیول می دونست. پارک چانیول می دونست توانایی بکهیون از کجا اومده و مرموز وارد زندگیش شد. پارک چانیول وارد زندگی بکهیون شد و آتیشش زد. بعد، روی شعله های آتیش آب ریخت هرچند که انگار فایده ای نداشت.

قاتلِ بامعرفت by ZiamsNation

یاسین بعد از سال‌ها به ایران برمیگرده و عشق قدیمیش رو میبینه و دوباره عاشقش میشه اما میدونه نمی‌تونه بهش برسه💖 روایت سه نفر از زندگیشون💫 پایان آپ: خرداد ۱۴۰۲

... by vahedshomare8

بررسی تئوری خطرناک ترین سایت جهان یعنی اونلی فنز

My broken heart(Ziam♡) by hnii_dr

•Completed• "قلب شکستهِ من" میشه نری؟ میشه برای چند ثانیه تظاهر کنی که دوسم داری؟ میشه حداقل یه بار به دروغ بهم بگی دوستت دارم؟ انقدر تو حسرت این دوتا کلمه دارم میسوزم که برام مهم نیست دروغه برام مهم نیست که تو ازم متنفری میشه حداقل الان که از پیشم میری برای آخرین بار بغلم کنی؟ فقط همین یه بار قول میدم بعدش دیگه من و نمیبینی... #1 fanfiction

FORGOTTEN by mhisaleez

"Completed" (دو پارت آخر اضافه شده) پرونده‌ی داستان عاشقانه‌ای که در سال 1950 در انگلیس ساخته شد، با متهم شدن اوه سهون به قتل کیم سوهو بسته شد. اما اون‌ها در هشتاد سال بعد دوباره متولد شدن. در حالی که سهون اینبار عضو یک سازمان جاسوسی بود و بخاطر نفوذ به خونه‌ی یکی از قربانی‌هاش مجبور به ازدواج با پسر ارشد خانواده‌ی کیم، سوهو شد و نمی‌دونست سوهو همون معشوقه‌ی به قتل رسیده‌ی هشتاد سال پیششه. coυple: нυɴнo ɢeɴre: roмαɴce, тнrιller

Vengeance by T_Taekooker

Vengeance 🥀 Couple:Kookv Genre:romance,smut,mperg,comedy

Again... by _-saba-_

کار احمقانه ای بود که وسط ترم بیام دانشگاه...

only YOU [Larry & Ziam] by mohannamgm1

لیام: زین، میشه همیشه بخندی؟! زین: چرا؟ لیام: چون وقتی از تمام دنیا دلم گرفته فقط لبخند توعه که میتونه دردامو از یادم ببره :)✨

You may also like

Slide 1 of 10

یک دنیای خیالی cover

﹏•♡↬ great wrecking ball, great miracles_ S1 ↫♡•﹏ cover

the chanson of lilith cover

قاتلِ بامعرفت cover

My broken heart(Ziam♡) cover

FORGOTTEN cover

Vengeance cover

only YOU [Larry & Ziam] cover

یک دنیای خیالی

خلاصه: هلیا نقش اصلی که به دلیل مزاحمت هایی که داداشش براش ایجاد میکنه با دوستاش خونه مجردی میگیره که اتفاق هایی خوب و بد زیادی براش می افته که تهش پایان خوشی رو براش رقم میزنه