مقدمه: تو را دارم و از هیچچیز غمم نیست. از صفر که هیچ، از منهای بینهایت شروع خواهم کرد و از هیچچیز نمیترسم. من در آستانهی مرگی مأیوس، در آستانهی "عزیمتی نابهنگام" تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم، من مرده بودم. پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟꧁ آنها باهم ازدواج کردند ولی افسوس سرنوشت با آنها یار نبود....:)꧁ وارد صحنه شد تمام چشم ها روی پسرک زیبا و ظریف سفید پوش قفل بود!...اما پسرک از میان آن جمعیت فقط دو چشم زیبا را میدید که با عشق به اون خیره است مثل تمام اوقاتی که برای او....فقط برای او! دلبری میکرد شروع کرد تن ظریفش را به حرکت در آوردن تا باز هم نگاه گرسنه ی مرد را به خود ببیند ولی درد تمام وجودش را در بر گرفت و سقوط کرد...خون!!!...خون بود و خون! و لحظه ی بعد صدای جیغ و داد برایش محو شد بی رحمیست اگر بگویم شاهکار زیباییست پسرک زیبایی پخش بر کف صحنه ی بزرگ با لباس سفید خونی!این رقص...رقصی خونین بود....! ꧁ 𝐟𝐢𝐜 𝐧𝐚𝐦𝐞: 𝗕𝗹𝗼𝗼𝗱𝘆 𝗱𝗮𝗻𝗰𝗲 𝐠𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝑨𝑵𝑮𝑺𝑻 / 𝐂𝐋𝐀𝐒𝐒𝐈𝐂 / 𝑹𝑶𝑴𝑨𝑵𝑪𝑬 / 𝐇𝐀𝐏𝐏𝐘 𝐄𝐍𝐃 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐘𝐎𝐎𝐍𝐌𝐈𝐍 / 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 / 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐌𝐈𝐍 𝐔𝐩 𝐭𝐢𝐦𝐞: 𝗦𝗮𝘁𝘂𝗿𝗱𝗮𝘆 𝐭𝐡𝐞 𝐰𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐁𝐋𝐀𝐂𝐊 𝐖𝐎𝐋𝐅
7 parts