[Completed] جیمین یه دفترخاطرات پیدا میکنه و... "وقتی که به تو فکر میکنم تمام نگرانیهام ناپدید میشن.تمام چیزی که احساس میکنم،بهاره." •~•~• "طوری که به اون نگاه میکنی،نمیشه به منم نگاه کنی؟طوری که لمسش میکنی،نمیشه منم لمس کنی؟ آغوشت،بوسههات و زمزمه های شیرینت؛نمیشه منم اونا رو داشته باشم؟" •~•~• "عشق ترسناکه.وقتی که عاشق بشی،رها شدن ازش سخته.تو به پایین و پایینتر رفتن توی این پوچی ادامه میدی.کسی که بتونه ازش بیرون بیاد،نجات پیدا میکنه.بقیه در توهماتشون زجر میکشن." [Translated Version] ~Couple:minyoon/yoonmin ~Genre:romance,angst,short chapter ~Author: @EulissahAll Rights Reserved