- Reads 278
- Votes 69
- Parts 2
Complete, First published Feb 16, 2022
Mature
جمعی از وانشات هایی که تا به امروز نوشتم🚀 اشک خدا/چانبک ════════════════════ کاش زندگی توی 16 سالگیشون خلاصه میشد و هرگز بزرگ شدنی، توی سرنوشتشون نبود! _به مادرت زنگ زدم و گفتم که امشبو توی بیمارستان کنارت میمونم...میدونی که برای چی؟ بکهیون به پنجره و آسمونی که تو اوج سیاهی، سرخ شده بود، خیره شد و درحینی که از نوازش های چانیول، غرق در لذت بود لب زد +چون بارون قراره حسابی خیسمون کنه...مثل قدیما... چانیول، آه بک رو شنید و حسرتی که گوشه قلب مهربونش سنگینی میکرد! +کاش هرگز بزرگ نمیشدیم! کوله پشتی/ کایسو ════════════════════ +من ازت زخم خوردم جونگین... نه یه بار... بلکه هزار بار... میبینی چه بلایی سر روحم آوردی؟ دوباره به زخم هایی که روحش رو عذاب میداد دست کشید و باعث شد تا قلب جونگین فرو بریزه _حتی برای یه لحظه هم از ذهنم دور نشدی... میخواستم بهت توضیح بدم... انتظار داشتم که ازم دلیل بخوای اما تو عصبی شدی و ترجیح دادی تا ازم دور بشیAll Rights Reserved
Sign up to add ONE SHOTS to your library and receive updates
or
You may also like
You may also like
