76 Части Завершенная история [Completed]
کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن...
اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن
جونگکوک اسم شوهرش رو میدونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه...
تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ...
جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن.
جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری میکنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی...
چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟
چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟
واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟
Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia
Couple: Vkook
Translator:Helen___Aw
Writer: bora95purple
🥇 Romance
🥇 Taehyung
🥇 Vkook
🥇Fanfiction
🥇boyxb