•𝗖𝗼𝗺𝗽𝗹𝗲𝘁𝗲𝗱•
[مـدار 38 درجــه]
تاریکی و خون تمام دنیای من بود!
یک سایه از اشتباهاتم حتی نمیذاشت نفس بکشم تا وقتی که تو...
تو پاتو توی زندگیم گذاشتی جونگکوک!
تو من رو درهم شکستی، بهم بگو کی بهت اجازه داد من رو عاشق کنی سربازِ اعزامی از یگان ضربتی؟
𓂃ᬉ🪖
نمیتونست اشکهاش رو کنترل کنه.
دست زخمی ولی هنوز زیبای فرماندهاش رو بالا آورد و چشمهاش رو بست.
روی زخمش رو بوسید و بدون توجه به چشمهای گرد شدۀ مرد، بوسههاش رو تا بازوی عضلانیش ادامه داد و جای باند پیچی شدۀ گلوله رو روی سینۀ برهنۀ مرد بوسید! هنوزم گریه میکرد.
+اگه از دستتون میدادم... میمردم فرمانده...
لب زد و چشمهای خیس و نگرانش رو باز کرد و به چشمهای فرمانده کیم داد... وقتی سکوت مرد رو دید با همون بغض خندید و دستش رو زیر بینیش کشید.
+به چی اینطوری خیره شدین فرمانده؟
-میخوام ببینم تا کجا میتونی گستاخانه پیش بری!
+واقعا؟ واقعا میخواین بدونین؟
𓂃ᬉ🪖
ミ𝐍𝐚𝐦𝐞: 𝟑𝟖 𝐃𝐞𝐠𝐫𝐞𝐞 𝐂𝐢𝐫𝐜𝐮𝐢𝐭
ミ𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤, 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐌𝐢𝐧
ミ𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭, 𝐖𝐚𝐫, 𝐂𝐥𝐚𝐬𝐬𝐢𝐜, 𝐒𝐦𝐮𝐭
ミ𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐄𝐜𝐡𝐨
من به یاد نمیاوردم قبل از دیدنت دقیقا کی بودم ، سرگرمی هام چی بود و چه چیزهایی قلبم رو به تپش مینداختن ولی بعد از اینکه عاشقت شدم فهمیدم تمام زندگیم رو به تو گره زده بودم، خواب شب و غذا خوردن و نفس کشیدنم رو باهات هماهنگ کرده بودم و تغییرات همیشه وحشت زدهم میکردن ، اگر منو به یاد میاری ،باید بهت بگم تو تغییرم دادی ....
*فصل دو بیفور*