این قصه، قصه مرزهاست.. مرز بین تاریکی و روشنایی بین خیال و واقعیت بین یاس و امید و بین تقدیر و تقصیر.... داستان پسری در دنیایی سرد و یخ زده که دنبال کورسوی نوری میگرده تا بتونه دنیاشو تغییر بده اما نمیدونه که این سردی و تاریکی جزئی از تقدیرشه یا تاوانی از تقصیرش؟