کاپل: کایهون ژانر: گلادیاتور . خشن . اسمات . رمنس . تاریخی نویسنده: Leon ◌❂◌ در رویاهایم زندگی میکنی.....اسمت را نمیدانم...پسر آفتاب بوسیده!.....نامیست که برایت انتخاب کرده ام.... در دریای خون میغلتم.....دست های بدون بدن....سر های بدون چشم، مرا محاصره کرده اند..... خدایان در حال تماشای من اند و سرنوشتم را با خون توی رگ هایم مینویسند.....ولی، در بین این سرخی سفیدی میبینم.......در بین این گرمای سوزان سرمای لذت بخشی را احساس میکنم....زیباست....آنقدر زیبا که به سادگی نمی تواند از این جهان باشد.