" صدای پایش را میشنوم
که هست...
به همان سان که من هستم"
فرناندو پسوا
🥀زیر گل های رز🥀
کاپل: بکیول
🟥 این فیکشن شامل صحنه هایی باز از خشونت و روابط جنسیست 🔞
🟧 پرش های زمانی و مرور خاطرات با تغیر حالت فونت، از متن زمینه متمایز شده.
کاپل : ووسان ، سونگجونگ ، یوسانگ
ژانر : امگاورس
کامل شده
وویونگ به اطراف نگاه کرد ، امگاها ترسیده با مردمک های لرزون به کسایی نگاه میکردن که مثل گرگ های گرسنه برای دریدن شون چشم دوخته بودن به اونا : زود باش امگا گرگت رو نشون بده .
نیشخندی روی لب وویونگ نشست : چرا باید این کار رو بکنم .
ابروهای مرد بالا رفت : چون باید مشخص بشه که میتونی به آلفات خدمت کنی یا باید بفرستنت توی کلوپ برای خدمت به بقیه .
خشم توی قلب وویونگ شعله کشید : چرا این مراسم برای آلفاها انجام نمیشه ... چرا فکر میکنین فقط امگاها هستن که امکان داره گرگ وجودشون بیرون نزنه .
همه ی نگاه ها به سمت وویونگ بود هانی از خشم داشت منفجر میشد ، کم توی نگرانی بود که این امگا داشت اوضاع رو بدتر میکرد ، آقای کانگ پر صدا خندید : تو خیلی جسارت داری امگا ... اما باید بدونی هیچ آلفایی نیست که نقص داشته باشه ، آلفاها قدرتمندن و به راحتی میتونین گرگ شون رو نشون بدن .
اینبار این وویونگ بود که خندید ، خنده ای که مثل گلوله توی صورت تموم اون آلفاها کوبیده شد : اما من میشناسم آلفاهایی که گرگی ندارن .
آقای کانگ عصبانی شد ، این امگا چطور جرات میکرد به نوع قدرتمند جامعه توهین کنه : گرگت رو نشون بده .
دست پسر مشت شد : من چیزی برای نشون دادن ندارم .
فک هانی منقبض شد که آقای کانگ رو