sweet lie
  • Reads 190
  • Votes 20
  • Parts 4
  • Reads 190
  • Votes 20
  • Parts 4
Ongoing, First published Mar 13, 2022
🍒خلاصه🍒


-تهیونگ وجانگکوک 2ساله که باهم ازدواج کردن و هیچ سردی در رابطه نداشتن ولی چی میشه اگر جانگکوک بخواد جداشه
_ولی کوک من دوستت دارم کی آنقدر چشمتو گرفته
_برای همین آوردمت آنجا حرف بزنیم من می‌خوام جداشم 
_پس بچمون چی 
_من بچه تورو نمی خوام











#vkook
#Alpha Omega
#Related story ازدواج اجباری 



((امیدوارم خوب باشه و دوستش داشته باشید ))
(CC) Attrib. NonComm. ShareAlike
Sign up to add sweet lie to your library and receive updates
or
#22vk
Content Guidelines
You may also like
till the end of the moon تا پایان ماه by whisperingLili
139 parts Complete
بالای برج شهر، در حالی که به آخرین حد توانم رسیده بودم، رهبر شورشی شمشیرش را بر گردنم گذاشت. او خندید و از "تان تای جین" پرسید: "همسرت یا دوشیزه یه، فقط یکی می‌تواند زنده بماند. کدام را انتخاب می‌کنی؟" گویو نگاهی به "یه بینگ‌شانگ" که در حال گریه بود انداخت و با نگرانی گفت: استاد کوچولو، او قطعاً تو را انتخاب می‌کند. "بینگ‌شانگ را آزاد کنید" تان تای جین بدون تردید دستور داد. دستبند یشمی گفت: اوه نه. من گفتم: نه. گویو تسلی داد: تان تای جین حتماً گمان میکرد که محافظان مخفی تو را نجات خواهند داد. تان تای جین واقعاً اینطور فکر می‌کرد، اما در آن روز، جلوی 300 هزار مرد، من به او لبخند زدم و از بالای برج شهر به پایین پریدم، زیر نگاه او شکسته م. و نه حتی یک ذره از بدنم را برای او باقی گذاشتم. این پایانی است که من برای تان تای جین انتخاب کرده‌ام. امپراتور جدید، تان تای جین، در سال اول "جینگ‌هه" یک شبه موهایش سفید شد. سپس به یک دیو دیوانه تبدیل شد که شهر را قتل‌عام کرد، حتی سر "یه بینگ‌شانگ" را نیز برید. و پس از سال‌ها عشق پر از رنج، من بالاخره بعد از رسیدن به نیروانا به قلمرو جاودانگان بازگشتم و امروز به‌عنوان یک پری کوچک بسیار خوشحالم. - خوشحال میشم نظر بدید. 🐣
Ongoing | پــرتوی اُمّید by Manelios
11 parts Ongoing
_ چرا نمی‌فهمی؟! من نمی‌خوام برم زیر سلطه‌ی کسی. من بتا بودم... من بیست و دو سال مثل بتاها زندگی کردم، مستقل، آزاد، بی‌پروا. کی تو بیست و دو سالگی رایحه‌ ترشح میکنه؟ کی جنسیت ثانویه‌ش تو این سن مشخص میشه؟ همه‌ش مزخرفه... مزخرف. از این بوی گند نارنج متنفرم، از اینکه سرم از صدای زوزه‌ی مسخره‌ی گرگ احمق درونم پر شده متنفرم... از جونگکوک... از جونگکوک بیشتر از همه متنفرم، متنفرم... متنفرم! « ندلــ☀️ـِین یعنی روشنایی. یعنی پرتوهای امیدی که از سمت آسمون، می‌تابن و می‌تابن تا به دنیای تاریکت روشنایی ببخشن. می‌دونی چرا این اسمو روش گذاشته؟ چون اون امید جونگکوکه، تنها موجودی که از تمام دنیا، بیشتر دوستش داره... حتی بیشتر از تو‌.» *** | خاکستری مثل ماسه‌های دریا | " نَدِلِــین" قصه‌ی‌ عاشقانه‌ای از کاپل کوکویه که در دنیای امگاورس اتفاق میوفته و با محتوای امپرگ همراهه! پس با توجه به ژانرهاش، نگاه به کلمه ببرید. چنل تلگرامی داستان: @road_of_manel_stories
You may also like
Slide 1 of 10
till the end of the moon تا پایان ماه cover
My doctors cover
Sweet Sense | حِسِ شیری�ن cover
NIGHT HUNTER - KOOKV cover
vicious cover
My special omega cover
🐺𝑹𝒐𝒐𝒕𝒍𝒆𝒔𝒔 𝑨𝒍𝒑𝒉𝒂🌙 cover
Ongoing | پــرتو�ی اُمّید cover
my bunny🐰 cover
𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 cover

till the end of the moon تا پایان ماه

139 parts Complete

بالای برج شهر، در حالی که به آخرین حد توانم رسیده بودم، رهبر شورشی شمشیرش را بر گردنم گذاشت. او خندید و از "تان تای جین" پرسید: "همسرت یا دوشیزه یه، فقط یکی می‌تواند زنده بماند. کدام را انتخاب می‌کنی؟" گویو نگاهی به "یه بینگ‌شانگ" که در حال گریه بود انداخت و با نگرانی گفت: استاد کوچولو، او قطعاً تو را انتخاب می‌کند. "بینگ‌شانگ را آزاد کنید" تان تای جین بدون تردید دستور داد. دستبند یشمی گفت: اوه نه. من گفتم: نه. گویو تسلی داد: تان تای جین حتماً گمان میکرد که محافظان مخفی تو را نجات خواهند داد. تان تای جین واقعاً اینطور فکر می‌کرد، اما در آن روز، جلوی 300 هزار مرد، من به او لبخند زدم و از بالای برج شهر به پایین پریدم، زیر نگاه او شکسته م. و نه حتی یک ذره از بدنم را برای او باقی گذاشتم. این پایانی است که من برای تان تای جین انتخاب کرده‌ام. امپراتور جدید، تان تای جین، در سال اول "جینگ‌هه" یک شبه موهایش سفید شد. سپس به یک دیو دیوانه تبدیل شد که شهر را قتل‌عام کرد، حتی سر "یه بینگ‌شانگ" را نیز برید. و پس از سال‌ها عشق پر از رنج، من بالاخره بعد از رسیدن به نیروانا به قلمرو جاودانگان بازگشتم و امروز به‌عنوان یک پری کوچک بسیار خوشحالم. - خوشحال میشم نظر بدید. 🐣