خلاصه داستان: پسری به اسم جیمین که بعدورشکستگی ومریضی سخت پدرش مجبورشدازبوسان به سئول بیادوبه سختی کارکنه تابرای خانوادش پول بفرسته.جیمینی که حالا18سالش شده و مطمئنه که قراره یه گرگ الفابشه چون ازپدرومادرالفابه دنیااومده چی میشه که درست یه مدت قبل ازتولد18سالگیش یه الفای خشن و ثروتمندترین وپرنفوذترین والبته عوضی ترین مردکره روتاسرحدجنون عصبانی کنه؟؟!! چی میشه وقتی بفهمه قرارنیست یه الفای قوی بشه و حساب اون عوضیوبرسه؟؟!! شایدم این امگابودنش به دردش بخوره و بتونه ازنظرجنسی حسابشوبرسه...!! 💦🔞😜 قسمتی ازفیک: همونطوری که دستموروچاک باسن خیس ازابم میکشیدم سعی میکردم فورمون بیشتری ازادکنم....وخبــــــــــــ همه ی ایناجلوی چشمای بشدت وحشی اون الفای تشنه به بدنم بود، نفسای تندش حتی ازاین فاصله ام حس میشدو... البته که حق دست زدن نداشت... اون بایدتنبیه میشد... دستموکه روباسن خیسم میکشیدم به سمت سوراخ پرازابم بردموانگشت اشارموکمی داخل کردم... انگشتای من خیلی کوچیک و ظریف بودن فقط نصف یه بندانگشتم داخلم شدومن تااین حددردکشیدم.....!!!! بااین حساب اگ دست این وحشی بااون عضوهیولاییو غول پیکرش بهم برسه... وضعیت:درحال آپ. ‼️در حال ادیت‼️ امگاورس، رمنس، امپرگ، کمی انگست کاپل: کوکمین، تهگی، نامجین
78 parts