Eugènie
  • Reads 652
  • Votes 121
  • Parts 14
  • Reads 652
  • Votes 121
  • Parts 14
Ongoing, First published Mar 22, 2022
" آهنگ داستان عاشقانه یا آخرین رقص ایندیلا... تصاویر قهوه‌ای رنگ و خاک خورده‌ی عکس ها... ساختمان بلند هبیتیت مارسی، خیابان‌های خلوت با خانه‌هایی قلعه مانند و سر به فلک کشیده، کافه‌ای با یک گرامافون قدیمی و بوی قهوه و نسکافه‌ای که همه جای آن پخش شده است... 
تابلوهای شکسپیر روی جای‌جای دیوارهای شهر، کلاه های کج فرانسوی... نامه های قدیمی و نخ کنفی پیچیده شده.. کالسکه‌ها و تابلوهای بلند و بزرگ فرانسوی.
سینماها و تئاترها با فیلم‌های ستارگان معروفی همچون مارلون براندو و جین سیمونز می‌درخشند... صدای دلنشین پیانو های قدیمی... دوربین‌های پولاروید که به تازگی وارد بازار شده بودند... مهمانی‌ها و جشن‌های بالماسکه... خیابان‌های خیس و آسمان بارانی_برفی شهر... برج بلند ایفل و در آخر تو... تویی که بی‌نهایت برایم آشنا هستی کجای زندگی‌ام تو را دیده‌ام که یادم نیست؟ چقدر هر لبخند، هر زمزمه بیشتر مرا به این باور نزدیک می‌کند که تو را قبلا دیده‌ام، که قبلا دوستت داشتم. 
در مکان دیگری، زمان دیگری، وجود دیگری... هنوز آن خنده‌های زیبا و مستطیل مانندت را یادم است، هنوز هم آن چشمان شب رنگت را که وقتی با تعجب بامزه‌ات نگاهم می‌کردی یادم است... بوسه‌های آرام و نوازش‌گونه‌ات را بر روی ترقوه‌ام یادم است هیچ چیز عوض نشده"
All Rights Reserved
Sign up to add Eugènie to your library and receive updates
or
#71classic
Content Guidelines
You may also like
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
28 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
You may also like
Slide 1 of 10
Love me again cover
Heartbeat |sevensome| cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
Before you (I thought I had it all) | Kookv cover
Fake Marriage:ازدواج سوری cover
Eros cover
Fake Chats KV cover
پرسه در نیمه شب cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover
𝐕𝐞𝐭𝐢𝐯𝐞𝐫🌱 cover

Love me again

23 parts Ongoing

Love me again Couple : Vkook Genre : Romance . Angst . Omegavers . Smut . Mpreg | روز های آپ : پنج شنبه شب ها | « موهایش شب ، چشم هایش همیشه بارانی ، دست هایش سرد ، لب هایش بدون حس و نگاهش خیره به مکانی مبهم و بی انتها ، او سالها منتظر کسی بود که رهایش کرده بود ، منتظر اویی که برگردد و ....» داستان زندگی مشترک عاشقانه ای که بعد از چهارسال به پایان رسیده ، اما در قلب همین داستان قدیمی به پایان رسیده ، حکایتی جدید شروع خواهد شد ... حکایت جدیدی که با یک انقلاب در دنیای پزشکی توسط محقق و دانشمند نوروساینس کیم تهیونگ آغاز خواهد شد ....! محققی که تراشه ای خلق کرده ، برای زدودن تروماهایی که حاصل ترک شدن توسط امگای زیباروش ، هستن ! اما این دانشمند هرگز تصور هم نمی کرد خلق همچین تراشه ای چه پیامد هایی در زندگیش خواهد داشت ...!