در خیالِ پهناور انسانها، یک چیز به رسمیت شناخته شده بود. ستارهها تنها اجسامی هستن که با کمک به کرههای نقرهای مهتاب و نارنجی آتشینِ روز، دریای تاریک و صامتِ بر قرار شده رو نورانی میکنن. ولی، آیا تا به حال قبل از فکر کردن راجب این قضایا، به داستان اصلی نوری که از ستارهها ساطع میشه توجه کردین؟
ستارههای معمولی که هر شب اونها رو روعیت میکنید رو نمیگم. چیزی که دارم راجبش حرف میزنم با باقی اجسام زردِ اون بالا، تفاوت زیادی داره. فرقشون کجاست؟ اون ستارهها بدونِ انجام هیچ فعالیتی دارای انوار لیمویی رنگی هستن، اما این ستارهها فقط از درد، رنج و خون افراد تغذیه میکنن و سعی میکنن خودشون رو میون اقیانوسِ تاریکی که شب رو در خودش بلعیده، روشن و سرپا نگه دارن.
گرچه باز هم اون وسط یک سوال مهم هم وجود داره، آیا اون ها هم تو تاریکی صامت و هولناک اون اسمون گریان بلعیده خواهند شد؟
𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : 𝐌𝐢𝐧𝐥𝐢𝐱 , 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱
𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 , 𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐥𝐢𝐟𝐞 , 𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 , 𝐀𝐧𝐠𝐬𝐭 , 𝐒𝐦𝐮𝐭
▪️روزهای اپ : به اتمام رسیده.
#1 𝖬𝗂𝗇𝗅𝗂𝗑
قرار بود یه زندگی ساده داشته باشه؛ همونی که از اول دنبالش بود اما دیدن اینکه تمام حقش، توی دست آدمای دیگه داره دست به دست میچرخه، انتقام و سرکشی درونش رو بیدار کرد. به اطرافش نگاه کرد و دنبال قدرتمندترین آدمی گشت که میتونست ازش استفاده کنه.
فارغ از اینکه رئیس کیم سالها از دور تماشاش میکرد...
- مطمئنی پشیمون نمیشی؟
+من همیشه پاهام برای تو بازه رئیس کیم
^فصل یک: فول^
------
کاپل: ویکوک، سکرت
ژانر: درام، مافیا، انگست، اسمات
° فصل دو: فول °
بعد از گذروندن تمام بالا و پایینها، به یه آدم دیگه تبدیل شدن؛ خودشون رو نمیشناختن اما میدونستن که هنوز قلبشون برای خونه میتپه...
- حتی اگه خدا به کمک آدما هم نیاد، بازم همه باورش دارن چون نیاز دارن تو ذهنشون یه تکیهگاه داشته باشن. تو خدای منی؛ با وجود تمام زخمایی که بهم میزنی من باز به تو تکیه میکنم...
writer:anahide