جونگکوک به خاطر بیماری خفیف تنفسی که داشت، به گفتهی دکتر موندن تو شهر بین دودِ ترافیکهای طاقت فرسا براش نوعی سم تلقی میشد. حالا بعد از مدتی که به یکی از روستاهای نزدیک به سئول نقل مکان کرده بودن، جونگکوک از پدرش قول گرفته بود که بتونه یه باغ کوچیک پشت خونه براش درست کنه! فکر نمیکرد پدرش به این سرعت قولش رو عملی کنه، اون هم نه تا وقتی که بعد از برگشت از مدرسه، مرد جذاب و کاربلدی رو دید که همراه با یه کلاه آفتابگیر تو زمین خاکی پشت خونهشون در حال کاشتن بذر گل و گیاه بود! "- پسرم جونگکوک، اون کیم تهیونگ باغبون جدیدمونه..." بر اساس طرحی از LiLislisa@ کاپل:ویکوک فلاف،هپی اند، عاشقانه،طنزAll Rights Reserved