@RM_Jiminyougotnojams "هـ- هری لطفا!" من با گریه در حالی که سعی داشتم صورتمو با دستام بپوشونم، گفتم. چشماش تیره تر شدن و مچ دست هامو گرفت و روی دیوار نگهشون داشت و فشارشون میداد؛ میتونم بوی محو الکل رو ئر حالی که نزدیک صورتم نفس میکشه حس کنم. "خفه شو" هری غرید. وقتی ناخن های کوتاهش تو دستم فرو میرن از درد میلرزم. اون رهام کرد، ولی به جاش دستشو داخل موهام برد و کشیدشون. منو رو زمین انداخت و از درد فریادم بلند شد. اشک چشمامو لبریز کرد و چشمامو محکم بستم. "بلند شو." هری گفت. سریعا چشمامو باز کردم و تلاش کردم روی پاهام بایستم. جلوی لباسمو گرفت و منو کشید تا به خودش نزدیک تر بشم و برای هم تراز شدن باهام کمی خم شد. وقتی مصمم توی چشمام زل زده بود حس کردم کل بدنم مور مور شده و از روی ترس لبمو گاز میگرفتم. "چند بار باید بهت بگم؟ تو. مال. منی." --------------------------------------- هری که سیزوفرنیا داره که مدام ترغیبش میکنه تا به لویی صدمه بزنه. در آخر چی میشه؟ هری کاملا لویی رو میشکنه و نابود میکنه یا اینکه لویی در مقابلش میایسته و از خودش دفاع میکنه؟