دلیل ترسش تاریکی یا شبه و جن و ارتفاع ...نبود دلیل ترسش از دست دادن فردی بود که دیگه نداشت ... صدایی که هر روز تو گوشش میپیچید و مغزش رو تخریب تر میکرد ... از آخرین بار که انقدر گرفتار شده بود ، چند وقت گذشته بود؟؟ نمیدونست ، اگر به عقب باز میگشت شاید آروم تر و با حوصله تر باهاش بر خورد میکرد... شاید فقط ساکت بهش خیره میشد و ازش میپرسید* میخوای راجبش حرف بزنی؟ ولی خیلی دیر شده بود ... ژانر : مدرسه ای ، اسمات ، رمنس ، اکشن ، مافیایی ، بی دی اس ام تا حدودی خلاصه داستان explain59 هستش ...All Rights Reserved
1 part