"بیا باهم بمیریم ، لی تمین" گفت و با لبخند بزرگ روی لبش ، نگاهش را به تمین داد . تمین خندید و به نیمکت آسایشگاه تکیه زد . نسیم آرامی گذشت و برای لحظه ای ، موی هر دویشان را رقصاند . نگاه افسرده تمین ، چشمان بی حالِ مینهو را هدف گرفت "چطور بمیریم؟" _____ وانشات کاپل : تومین به قلم : HediyeAll Rights Reserved